به گزارش جهان به نقل از رسای اندیشه؛ قبل از اینکه بحث را ادامه بدهیم نسبت به جلسات قبل باید به یک نکته اشاره کنم: بررسیهایی که اینجا انجام میدهیم، حداقل از جهت تاریخی کامل نیست؛ زیرا اولاً بحث ما، بحث دقیق تاریخی نیست، تا ما جریانهای معنوی و عرفانی را پی بگیریم و دوم اینکه بنده در بُعد تاریخی تخصصی ندارم.نسبت بین ظاهر و باطن دین چیست؟آن طور که از معارف دین به دست میآید، اینها در طول هم هستند. اگر شخصی بخواهد به ابعاد باطنی برسد، جز از راه التزام به ظاهر، نمیتواند به باطن راه پیدا کند. باطن هم باید به صورت شفاف معنا شود. این معنا در روایات و سیره ائمه علیهمالسلام تا حدی بیان شده است.ظاهر، در مرحله اعتقاد، اعتقاد به خدای متعال و کمالات الهی و معاد و رسولان خدای متعال و سپس اوصیاء رسولان، تا نبی اکرم و ائمه علیهالصلاه والسلام گفته میشود و در مرحله عمل نیز اگر کسی بخواهد در وادی ایمان و ولایت ائمه علیهمالسلام قرار بگیرد، باید به دستورات شرع مقدس -از راههایی که بیان فرمودهاند- به نوعی التزام داشته باشد.در روایات ما، شاخصههایی هست که با توجه به آنها به یک فرد، شیعه میگویند و تا وقتی که از او ارتدادی ظاهر نشده، حکم به تشیع و احکام تشیع بر آن فرد بار میشود. اما تشیع و محب ائمه بودن، مراتبی دارد؛ مرتبه اول این است که فرد باید به همه دستورات شرع مقدس در حد انجام واجبات و دوری از محرمات ملتزم باشد. این حد لازم مرحله عملی تشیع است.اگر شخصی بخواهد به ابعاد باطنی برسد، جز از راه التزام به ظاهر، نمیتواند به باطن راه پیدا کنددر مرحله دوم، شخص ملتزم به دستورات مستحب میشود؛ گاهی به همه دستورات ملتزم و متصف به اوصاف حسنه میشود و از اوصاف رذیله بیرون میآید، این حد کامل مرحله دوم است و گاه چنین نیست و در این مرحله نوسان وجود دارد. مرحله سوم که تربیت دینی است و از طریق دادههای دینی میتوان به آن رسید این است که علاوه بر این التزامات دوگانه شخص باور داشته باشد که یک حقایقی در عالم هست و پشتوانه این معارف دینی، حقایقی است که شخص با انجام دادن و التزام قلبی و عملی و اخلاقی به آنها، میتواند به آن حقایق برسد. اصطلاحاً به مرحله سوم تربیت عرفانی میگویند. البته همه این مراحل، تربیت معنوی هستند که در برابر تربیتهای ظاهری -روشها و مکاتب دنیایی و مادی- قرار میگیرد. در تربیت عرفانی ابتدا باید شخص بپذیرد که یک حقایقی هست که میتوان از طریق صفای قلب، آن حقایق را شهود قلبی کند. قسمت سوم هم دارای مراتبی است، همانطور که مراتب انبیاء علیهمالسلام در این حیطه است؛ اینطور نیست که آنها فقط به ظواهر دین ملتزم باشند. خدای متعال آنها را به حقایقی رسانده و حضرات معصومین علیهمالسلام از حقایق توحیدی- و گاهی از حقایق معاد- پرده برداری کرده است.گویا تفاوتهایی در این مراحل میان عالمان و سالکان وجود دارد.بله، یکی اینکه شخص در صفای باطن یا مجاهداتی که داشته، یک مرتبه از آن حقایق غیبی برای او پردهبرداری میشود. این حالت اصطلاحاً برای مجذوبین رخ میدهد، جذبههای الهی و کششهای خاص توحیدی آنها را فرا میگیرد و آن حقایق را با آن کششها درک میکنند و سپس در اثر التزام به دستورات شرع مقدس در یک کانال جذبهای قرار میگیرند و جذبهها ادامه پیدا میکند. اویس قرنی از این دستۀ مجذوبین است.مرتبه اول این است که فرد باید به همه دستورات شرع مقدس در حد انجام واجبات و دوری از محرمات ملتزم باشددسته دوم کسانی هستند که به معارف دین از جهت فکری و اعتقادی و فقهی آشنایی کامل دارند و آن حقایق را پذیرفتهاند و خودشان مجاهدات شخصی و عملی را، بدون ارتباط به منبع تربیتی خاصی انجام میدهند. به این روش، روش شخصی -در برابر مسلک جذبهای- میگوییم. این هم به عنایت الهی بستگی دارد که چقدر از حقایق برای آنها پردۀ برداشته شود. در بین فقها و علما، کسانی بودند که چنین سبک و مسلکی داشتند. مثلاً در شرح حال حضرت امام رضوانالله علیه نیامده است که آن حالت جذبه خاص داشته باشد و از طرفی هم روشن نشده که به یک مسلک تربیتی که منظم باشد برخورد کرده باشند. از آن طرف اینکه امام آن التزامات و تعبدیات را داشت و از آن حقایق دم میزد، به نظر میرسد که ایشان از این طایفه باشند. بعضی بزرگان دیگر نیز به نظر میرسد مثل آقای بهاءالدینی و شاید مرحوم شاه آبادی از این طایفهاند.پیشتر نگاهی هم به مکتب عرفانی نجف داشتید. ویژگیهای این طائفه را بیان میکنید؟به هر حال طایفۀ سوم که از آنها به مکتب تربیتی نجف تعبیر میکنند و جلسه گذشته عرض کردیم که مقدمات شکلگیری این مکتب به این شکل بوده است که مرحوم آقا سید علی شوشتری در دزفول از فقهای بزرگ و معاصر شیخ انصاری رضوانالله علیه بوده است. اینها همدیگر را میشناختند. آن واقعه را عرض کردیم که مرحوم سید علی شوشتری به نجف میآید، که برای احترام به شیخ در درس ایشان شرکت میکردند. به خاطر همین میگویند از شاگردان شیخ بوده است ولی نمیدانیم واقعاً به خاطر شاگردی میآمده و یا برای احترام به شیخ. شیخ انصاری از آمدن مرحوم سید اطلاع پیدا میکند و از اینجاست که بین این دو بزرگوار ارتباط برقرار میشود. حضرت امام رضوانالله علیه در کتاب جهاد اکبرشان به طلبهها میفرمایند که استاد اخلاق داشته باشید که در آنجا از مرحوم شوشتری که استاد شیخ انصاری بود نام میبرد. آقا سید علی شوشتری ظاهراً یکی دو بار این آقای جولای را مشاهده میکند که گفته بود نوبت بعدی در وادی السلام هستم که دستورات بعدی را به ایشان میدهد. بعد هم آقای جولای مرحوم میشود و ظاهراً آقا سید علی به تشیع جنازهشان میروند، که الآن قبر این دو بزرگوار مشخص نیست.شاگردان آقای قاضی نوعاً به جلالت قدر مرحوم علامه اعتراف میکردند که ایشان از همه برجستهتر بودندمرحوم آخوند مولی حسینقلی همدانی رضوان الله تعالی علیه نزد حاج ملا هادی سبزواری رضوان الله علیه فلسفه خوانده بود و از فقها و از شاگردان مبرز شیخ انصاری رضوان الله علیه بوده است. البته احتمالاً بعضی از بزرگان را مانند آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی دیده باشد. ولی آنها روش تربیت خاصی را ارائه نداده بودند. به هر حال ایشان زمینه داشته است. آنطور که نقل کردند شیخ انصاری رضیالله عنه روزهای چهارشنبه عبا به سر میکشید و مسیرش را تغییر میداد و از راه همیشگی نمیرفت. حس حقیقتیابی مرحوم آخوند زنده میشود که شیخ آدم کمی نیست و برجسته است؛ لذا کنجکاو میشود که شیخ کجا میرود تا از او استفاده کند. میبیند شیخ درب خانهای را زدند و داخل شدند. ایشان لحظاتی صبر میکند؛ بعد به عنوان مسأله پرسیدن در میزند و میپرسد شیخ انصاری اینجاست؟ صاحبخانه او را به داخل دعوت میکند. میبیند که آقا سید علی مطالب خاصی برای شیخ انصاری مطرح میکند. موقع خداحافظی که شیخ میخواست برود، ایشان قصد سؤال داشت که آقا سید علی میگوید این شیخ مرجع است و همیشه نمیتواند پیش ما بیاید. تو هر وقت خواستی بیا. ایشان هم از خدا خواسته، که از آن به بعد ارتباط برقرار میشود. آخوند شخص عجیبی بود و ظرفیت عجیبی داشته است. میگفتند نفس عجیب و کم نظیری در بین علمای اسلام داشتند. به هر حال شخصیت عجیبی بود و مثل اینکه سید علی شوشتری مأموریت داشته که مولی حسینقلی را تربیت کند. آخوند مولی حسینقلی، مریضی سختی میگیرد که هیچ دکتری نمیتواند ایشان را درمان کند. میگویند یک دکتر حاذقی است که میتواند درمان کند. وقتی دکتر میآید میگوید که خرج درمان زیاد است. بعضیها میگویند معلوم نیست که زنده بماند. نمیصرفد که هزینه کنیم. مرحوم سید علی شوشتری میگوید خرج درمانش هر چه باشد و لو اینکه صد تومان باشد -صد تومان آن موقع- من میدهم؛ و مثل بچه از او مراقبت میکند تا اینکه خوب میشود. آقای شوشتری به آخوند مولی حسینقلی همدانی سفارش میکند که شما فقط به مسأله تربیت بپرداز. فقها هستند و درس و بحث دارند. مولی حسینقلی شخصیت بزرگ و در حد مرجعیت بودند. این بزرگواران همه شاگردان مرحوم شیخ و آخوند خراسانی، صاحب کفایه بودند. ایشان یک درس فقه در منزل داشتند و بحثهای شیخ را ادامه میدهد و بعضیها میگویند که نوشتههای ایشان را دیده بودند. شروع میکند به بحثهای اخلاقی که خیلی تأثیر عجیبی میگذاشت. درس اخلاق عمومیاش یک هفته انسان را منقلب میکرد؛ به گونهای که مرحوم آقای قاضی که به نجف رفته بود دیده بود عدهای حال ویژهای دارند و دیوانهوار به سر میبرند. وقتی میپرسد اینها چرا اینگونه هستند؟ میگویند که در اینجا شخصی است به نام مولی حسینقلی همدانی.مرحوم مولی حسینقلی همدانی، به جز درس اخلاق عمومی درس تربیتی خاص هم داشتهاند؟ایشان یک درس اخلاق متوسط هم داشت؛ و یک درس خاص بود که درس تربیتی ایشان بوده است. کسانی که از فیلترها گذشته بودند در این درسها شرکت میکردند، مرحوم سید احمد کربلایی و میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، مرحوم بهاری، آقا سید سعید حبوبی و عدهای خاص در اینجا تربیت میشوند. مرحوم میرزا جوادآقا تبریزی بعد از مدتی که در عراق بودند به ایران میآیند. آنطوری که به دست میآید مرحوم حاج شیخ محمدحسین اصفهانی معروف به مرحوم کمپانی با مرحوم میرزا جوادآقا ارتباط داشته است یعنی شاگرد ایشان بوده است؛ لذا مرحوم میرزا جوادآقا نامهای خطاب به مرحوم کمپانی دارد که در ابتدای نامهاش نوشته است فدایت شوم؛ در ادامه آن ارتباطی که در نجف با هم داشتند. مرحوم میرزا جواد آقا ملکی خلاصهی این مسلک را در این نامه میآورد. مرحوم آقا شیخ محمد بهاری نیز به بهارِ همدان میروند. البته اطلاع دقیقی از تاریخ رفتن و فعالیتشان نداریم و یا اینکه آیا شاگرد داشتند یا خیر. مرحوم میرزا جوادآقا در قم درس اخلاق و شاگردانی داشتند. ایشان هم در درسهایش نفس عجیبی داشتند. مرحوم حاج آقا حسین فاطمی و مرحوم مدرسی از شاگردان ایشان بوده و در شیخان دفن هستند. مرحوم شالچی که عالم دینی نبوده نیز یکی از شاگردانش بوده و حالات عجیبی داشته است. یکی دیگر هم مرحوم آقا شیخ ابوالحسن هاشمی در مقبرهای در قبرستان ابو حسین مدفون است.آقا شیخ علی محمد بروجردی به یکی از دوستان ما میگویند مرحوم علامه طباطبایی گنجینه مرحوم آقای قاضی هستندمیگویند حضرت امام یک دفعه بیشتر درس مرحوم میرزا جوادآقا را درک نکرده است. این قضیه را رهبر معظم انقلاب نقل میکنند که از امام سؤال میکنند که شما چقدر از محضر مرحوم میرزا جوادآقا استفاده کردهاید. امام فرمود متأسفانه ما مشغول قیل و قال بودیم و نتوانستیم استفاده کنیم. به هر حال مرحوم میرزا جوادآقا نفس بسیار عجیبی داشتند. مرحوم میرزا عبدالعلی تهرانی پدر حاج آقا مجتبی تهرانی که ظاهراً با امام هم حجرهای بودند بیشتر به نماز مرحوم میرزا جوادآقا میرفتند. از ایشان نقل کردهاند که ما هفتهای یک بار بیشتر نمیتوانستیم به نماز میرزا جوادآقا تبریزی برویم. یعنی اگر یک شب میرفتیم از همه چیز میافتادیم؛ یعنی یک انقلاب عجیبی ایجاد میکرد که انسان را از زندگی کردن میانداخت.آقا سیداحمدکربلایی در نجف بودند. مرحوم آقا سید علی قاضی که به نجف میروند اساتید متعددی داشتند. ظاهراً به مرحوم آقا سیداحمدکربلایی که میرسند تحت تربیت ایشان قرار میگیرند. از این طریق مکتب نجف رشد پیدا میکند تا مرحوم علامه طباطبایی. مرحوم آقای قاضی شاگردان متعددی داشتند و نوعاً هم مجتهد و از فقها بودند. آقای حداد رضوانالله علیه از شاگردان مرحوم آقای قاضی بودند. شاگردان مرحوم قاضی هم چند درجه بودند؛ شاگردان اولیه که مرحوم آقا شیخ محمدتقی آملی، مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی و ... بودند. ظاهراً دسته دوم مرحوم علامه طباطبایی و برادر ایشان و مرحوم آقای مرندی و آقای قوچانی رضوانالله تعالی علیهم بودند. دسته سوم نیز افرادی مانند مرحوم آیتالله العظمی بهجت و آقای نجابت هستند. البته عده زیادی بودند که این افراد به صورت شاخص معروف شدند.کدام یک از این افراد از شاگردان برجسته و شاخص بودند؟از سیره مرحوم آخوند مولی حسینقلی همدانی به دست میآید که شاگردان تربیتیشان را نیز به کار میگرفتند تا افراد تازه وارد را تربیت کنند. در حالات مرحوم میرزا جواد آقا هست که مرحوم آقا مولی حسینقلی همدانی شخصی را به دست ایشان میسپارد و ایشان نیز ظاهراً هفت سال با این فرد ارتباط داشته است و حالات خوشی پیدا میکند. میخواهد بقیه راه را با مرحوم مولی حسینقلی همدانی طی کند. خدمت ایشان میآید و حالاتی که برایش رخ داده است را میگوید. مرحوم مولی حسینقلی همدانی هم میفرمایند این حالات نسبت به آن مراحل عرفان خیلی مهم نیست. از این روش استفاده میشود که اجمالاً اینگونه سفارشات بوده است. اما اینکه کدام یک از اینها بهتر بودند خیلی روشن نیست. البته از شاگردان نقل شده که بعضی از آنها حالات قویتری داشتهاند. مثلاً در مورد مرحوم آقا شیخ محمد بهاری نقل شده که آقا سید احمد کربلایی -به نقل از مرحوم علامه- گفته است: ما با آخوند مولی حسینقلی همدانی ارتباط داشتیم تا اینکه آقا شیخ محمد بهاری آمد و مرحوم آخوند را مال خودش کرد! یعنی مرحوم آقا شیخ محمد بهاری چنین قوتی داشته است. مرحوم علامه طباطبایی و اخوی ایشان، مرحوم آقای بهجت و... از شاگردان مرحوم قاضی رضوانالله تعالی علیه بودند.اینگونه به دست میآید که مکتب تربیت نجف را مرحوم علامه ادامه دادند و دیگر شاگردان مرحوم قاضی موفق به این کار نبودندشاگردان آقای قاضی نوعاً به جلالت قدر مرحوم علامه اعتراف میکردند که ایشان از همه برجستهتر بودند. مرحوم آقای مرندی که از معاصرین بودند کتاب المیزان در کنار دستشان بوده است. یکی از دوستان ما که اکنون در قید حیات است نزد مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی (ایشان صاحب رساله و از شاگردان دسته اول مرحوم قاضی بودند) میرود و بعد از حال و احوال کردن دوست ما گفته بود که ما با مرحوم علامه ارتباط داریم. آقا شیخ علی محمد بروجردی میگویند قدرش را بدان. ایشان –مرحوم علامه- گنجینه مرحوم آقای قاضی هستند. مرحوم آقا شیخ محمدتقی آملی که در تهران و از برجستگان بوده است. ایشان دررالفوائد، شرح منظومه و ده جلد شرح عروه دارند. مرحوم علامه قضیهای در مورد تشرف ایشان خدمت امام زمان علیهالسلام نقل میکنند. ایشان افرادی را از جمله آیت الله حسن زاده آملی به مرحوم علامه ارجاع میداده است. آیت الله حسن زاده آملی که در فقه از شاگردان مرحوم محمدتقی آملی بوده است خوابی میبیند. (آنطور که خودشان نقل کرده) که به او میگویند: التوحید اسقاط الإضافات. متوجه میشوند آقای حسنزاده آملی زمینهای برای تربیت شدن دارد که به ایشان میگوید: خدمت علامه برود. اینگونه به دست میآید که مکتب تربیت نجف را مرحوم علامه ادامه دادند و دیگر شاگردان مرحوم قاضی موفق به این کار نبودند. هر کدام حال و هوای خاصی داشتند. دستگاه تربیت توفیق و حوصله میخواهد. استاد باید حالات فرد را پیگیری کند و مطابق آن دستورالعمل بدهد. هر کسی چنین حوصلهای ندارد. |
↧
عرفای اسلامی؛ از شوشتری تا طباطبایی
↧