Quantcast
Channel: جهان نيوز - آخرين عناوين فرهنگ :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 18760

خُلقاً و خَلقاً، منطقاً عین رسولی

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از تسنیم، یاران امام حسین(ع) و شخصیت‌های تأثیرگذار در واقعه کربلا یکی از ارکان اصلی شعر آیینی در شاخه شعر حسینی و عاشورایی هستند که از این ماین سروده‌های بسیاری به فرزند امام(ع)، حضرت علی اکبر(ع) اختصاص دارد. اشعاری که یا برای میلاد مبارک ایشان به نظم درآمده‌اند و یا صحنه شهادت این بزرگوار را ترسیم می‌کنند. در بسیاری از این اشعار شباهت حضرت علی اکبر(ع) به نبی مکرم اسلام(ص) تکرار شده است. در ذیل چند نمونه از این سروده‌ها ارائه شده است:علی‌اکبر لطیفیان«هر جا سخن از خاک دری هست، سری هستهر جا تب عشق است، دل در به دری هستدیروز گدایان همه دنبال تو بودندهر جا که شلوغ است یقیناً خبری هستاجداد من از دیر زمان عاشق عشقنددیدید که در طینت ما هم هنری هستبازار مرا با قدمت گرم نکردییک چند غلامی که بیایی ببری هستدر غیبت شه روی به شهزاده می‌آرندصد شکر که در خانه آقا پسری هستهر جا قد و بالای رشیدی است، یقیناًدنبال سرش نیم‌نگاه پدری هستیا حضرت ارباب، دمت گرم و دلت شادیا حضرت ارباب کرم، خانه‌ات آبادداریم همه محضر تو عرض سلامیتو شاهی و ما نیز هر آنچه تو بنامیتا خانه آباد شما بنده‌پذیر استنامردترینم نکنم میل غلامیای قامت قد قامت تو عین قیامتقربان قدت صد قد و بالای گرامیتشخیص تو سخت است علی یا که رسولیپس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟تو مفترض الطاعه‌ترین واجب ماییهر چند امامت نکنی، باز امامیهر کس که هوای پدری داشته باشدخوب است که همچین پسری داشته باشدانگار رسول است، نمایی که تو داریانگار بتول است ،صدایی که تو داریبد نیست که هر روز عقیقه بنماییبا این قد انگشت‌نمایی که تو داریباید که برای تو کرم خانه بسازنداز بس که زیاد است گدایی که تو داریاز شش جهت کعبه دل لطف تو جاری استاز سفره پر جود و سخایی که تو داریتو آنقدر از خویشتن خویش گذشتیکه منتظر توست، خدایی که تو داریکاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرندبگذار که عشاق به پای تو بمیرندای سیر کمالات همه تا سر کویتای آب فرات لب من آب وضویتابن الحسنت گفته حسین بس که کریمیمانند حسن جود بود عادت و خویتعالم همه حیران ابوالفضل و حسینندماتند ابوالفضل و حسین از گل رویتپایین قدم‌های حسین جای کمی نیستجا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویتاینقدر مزن آب به سرخی لب خودحیف است که پیچیده شود این همه بویتحیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانندباید که مرا عبد غلامان تو خوانند»***قاسم صرافان«می‌آیی و لیلا شده مجنون عطر و بوی تودستی به رویت می‌کشد، یک دست بر گیسوی تونه بر نمی‌دارد کسی یک لحظه چشم از روی تویک چشم زینب بر حسین آن چشم دیگر سوی توهم باده نوش کوثری، هم مست از جام علیباز، ای محمد! می‌رسی، این بار با نام علییا رب و یارب ساغرت، یا حق و یا حق باده‌اتاز مستی لب‌های تو میخانه شد سجاده‌اتیک دم علی گل می‌کند در آن لباس ساده‌اتیک دم محمد می‌رسد با زلف تاب افتاده‌اتمی‌آید از در مصطفی امشب که مستم با علی!حالا که تو هر دو شدی پس یا محمد! یا علی!تسبیح زیبایت دل روح الامین را می‌بردآن قد و بالایت دل اهل زمین را می‌بردناز قدم‌هایت دل سلطان دین را می‌بردموج نگاهت کشتی اهل یقین را می‌بردغرقند قایق‌های ما در بهت اقیانوس توبال ملک می‌سوزد از «یا نور و یا قدوس» تووقتی رجزخوان می‌شوی، انگار حیدر می‌رسدیک لافتای دیگر از نسل علی سر می‌رسدای نسخه دوم! ـ که با اصلش برابر می‌رسد ـپیش تو می‌لرزد زمین، گویی که محشر می‌رسدصف می‌کشد یک شهر تا شاید تماشایت کندمه می‌رسد تا یک نظر در صبح سیمایت کندشهزاده! دل را می‌بری از شهر با یک گوشه لبای مرد! تو یا یوسفی یا احمدی، یا للعجب!چشم انتظارت کوچه‌ها، ای ماه زیبای عرب!صبح یتیمان می‌رسد تا می‌رسی تو نیمه شبدستان تو میراثی از دست کریم مجتبیاصلاً تو گلچینی شدی از گلشن آل عباتا پرده‌های خیمه را ماه جوان وا می‌کنیهم دشمن و هم دوست را غرق تماشا می‌کنیبا شرم و خواهش یک نظر در چشم بابا می‌کنیاز او چه می‌خواهی؟ چرا این پا و آن پا می‌کنی؟ای کربلایی این تو و این لحظه‌ی دلخواه توای شیر مست هاشمی اینجاست جولانگاه تومی‌خواستت در خاک و خون اصلاً خدای کربلااصلا سرشتت از گِلی خونین برای کربلاتا باز باشی بهترین، در روضه‌های کربلااما در این توفان امان از ناخدای کربلابا خواهش چشمان تو تا اذن میدان می‌دهدبا رفتنت آرام جان! دارد پدر جان می‌دهد»***یوسف رحیمی«کی می شود با بال‌های این چنینیپرواز تا اوج شکوه بی مثالتآنجا که بال جبرئیل آتش گرفتهبام نخست پر کشیدن‌های بالتخُلقاً و خَلقاً، منطقاً عین رسولیدیگر چه گویم از تو و خوی و خصالتوقتی که تکبیرت طنین‌انداز می شدمی‌گفت لیلا مادرت: شیرم حلالتمی ریزد از عطر نگاهت یاس آقاتنها تویی هم شانه با عباس آقاهر صبح بر لب نغمه تکبیر داریتو آفتابی، صبح عالمگیر داریبا حلقه‌های گیسوی پر پیچ و تابتصد کاروان دل در تب زنجیر داریاز لهجه‌ات عطر خدا می‌بارد آقاهر گاه بر لب نغمه تکبیر داریاز میمنه تا میسره می‌پاشد از هموقتی که در دستان خود شمشیر داریباید برایت ذوالفقاری دست و پا کردحیدر شدی و هیبتی چون شیر داریاز هیبت چشم تو دشمن می‌گریزدپلکی بزن تا عالمی بر هم بریزدحالا که خاکم را سرشته دست‌هایتبگذار تا باشم همیشه خاک پایتبال و پری می‌خواهم امشب از تو آقاتا که تمام عمر باشم در هوایتآه ای اذان گوی سحرگاه مدینهیاد نبی را زنده می‌سازد صدایتای کاش چشمانم تبرّک می‌شدند ازگرد و غبار بال خاکیّ عبایتای زینت کرب و بلای حضرت عشقبگذار باشم زائر پائین پایتعمریست از مهر تو در دل توشه دارمشوق طواف مرقد شش گوشه دارم»

Viewing all articles
Browse latest Browse all 18760

Trending Articles