Quantcast
Channel: جهان نيوز - آخرين عناوين فرهنگ :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 18760

حزب اللهی غافل و فریضه مغفول!

$
0
0
به گزارش جهان، نویسنده وبلاگ "دوم شخص" نوشت:عجیب دل را مشغول می کند به خود برخی از این دل مشغولی ها. خاصه آن زمان که برای رفع علت آنها راه حلی مشخص پیش پای خویش نمی بینی. زمانی که تنها دلخوش کرده ای به دلخوشی های کاذبی که بعضاً به خود القا می کنی تا از زیر فشار این بار، لااقل لحظه‌ای کوتاه خلاصی یابی و فکر و ذکر این دل مشغولی های به ظاهر ساده لحظه‌ای ذهن پریشان و متلاطم تو را رها کند و دمی آرامت گذارد. سؤالهای بی شماری که گاه کلافه‌ات می کند و گاه مضطرب. چرا این طور است؟ چگونه درستش کنیم؟ چگونه خرابش کنیم؟ برای چه اصلا؟ می‌شود؟ نمی‌شود؟ امیدی هست؟ از کجا شروع کنیم؟ اصلا شروع کنیم؟ می توانیم؟ نمی توانیم؟ چگونه؟ چرا؟ کجا؟ کِی؟ ...  دیدی درکت میکنم! همه‌ی حرفت همین بود دیگر. از حق نگذریم بسیاری از دلمشغولی‌ها و دغدغه‌های ذهنی‌ات خالی از ارزش و اهمیت نیستند و روی برخی از آنها می‌توان حساب ویژه‌ای باز کرد. نگاهی گذرا و تأملی کوتاه بر روی دغدغه‌های نه چندان اندکت افکندم، حق می دهم به «تو» پریشانی ذهن و تلاطم درونت را. ولی الحق و الانصاف بعضی از دغدغه هایت کم مضحک وخنده‌دار نیستند، میتوان قشنگ یک دل سیر به آنها خندید، قبول دارم قول داده بودم به آن قسمت سرک نکشم اما کنجکاوی است دیگر...! نمی توان کاریش کرد. فکر نکنی برای این که از دلت درآورم یا برای خوشحالی و دلخوشی‌ات این را می گویم اما واقعا برخی دغدغه هایت کاملا به جا و مهم هستند و توجه به آنها قطعاً به جاهای خوبی هدایتت می‌کند ولی اگر بخواهی... بگذریم، هنوز وقتش نیست!  این که می‌گویی این رهی که بسیاری از بچه های حزب‌اللهی در آن گام بر‌می‌دارند به احتمال بالا به ترکستان منتهی می‌شود، گرچه کمی اغراق‌آمیز جلوه می‌نماید اما حقیقتاً خالی از واقعیت هم نیست. همین چند روز پیش که در حال مطالعه دیدگاه‌های «آقا» در مورد کتاب و کتاب‌خوانی بودم از شدت تأکید «آقا» بر کتاب‌خوانی و لزوم مطالعه کتاب، شَدید در فکر و ایضاً حیرت فرو رفتم. اما با این حال خیلی از بچه حزب‌اللهی‌های ما غافلند. همین چند روز پیشِ آن چند روز پیش، از یکی دو نفر از همسنگرهایمان پرسیدم چه کتاب‌هایی می‌خوانند و از این جور سؤالات. بنده خدا جوری مرا نگاه کرد که در همان نگاه اول به فراست پاسخش را دریافت کردم: من و کتاب؟! نگاهش با کمی تفاوت همانند نگاه الانِ «تو» بود که این طور با غضب و غیض به نوشته ناتمام «من» زُل زده‌ای! قبول دارم این مسئله، دغدغه‌ی ذهنی «تو» بود و «من» حق اظهار نظر در آن را ندارم اما مگر نمی شود دو تن دغدغه‌ای مشترک در ذهن، داشته باشند؟ اصلا «تو» هم از حالا درباره دغدغه‌های «من» اظهار نظر کن! راضی شدی؟!  خب، می‌گفتم... چه می‌گفتم اصلاً؟! جوری پابرهنه میان نطق آتشین ما دویدی که رشته کلام را به معنای واقعی کلمه به فنا دادی! اشکالی ندارد از سطور بالا کمک می‌گیرم... آهان! داشتم در مورد کتاب و غفلت و حزب‌اللهی صحبت می‌کردم. این بخش از توصیه‌های «آقا» را دقت کن: « کتابخوانى چیزى است که براى یک ملت، فریضه است؛ واجب و لازم است‏» «ملت»ش را کاری ندارم اما واقعاً وقت آن نرسیده برخی از بچه حزب‌اللهی ها به خود آیند و به این فریضه واجب و لازم که بدون تعارف از نان شب نیز واجب‌تر است گردن نهند و جزء جدا ناشدنی مسلک حزب‌اللهی و بسیجی بودن را بی‌توجه به اهمیت و ارزش آن زیر پا نگذارند؟ آیا اصولاً حزب‌اللهی بودن با بی‌توجهی به کتابخوانی و عدم مطالعه قابل جمع است؟ البته ظاهراً که این گونه است! جمع که هیچ، مدتهاست تفریقش کرده‌اند، من و تو بی‌خبریم! برخی از ناهمسوان با تفکرات و عقاید ما، هفت شهر را گشتند و بار خویش ببستند اما هنوز برخی از این بچه حزب‌اللهی‌ها را می‌بایست با مقدار فراوانی زور به خم اول برسانی. هنوز باید به اینان گفت کتاب چیز خوبیست کتاب بخوانید و از این حرفها. تا چه و چگونگی‌اش خیلی راه داریم. بعدش هم که یحتمل دیدارش به قیامت!  دغدغه‌ات به جا و در نوع خود بسیار نیز مهم است. اما بگو «تو» می‌خواهی چه کنی؟ آیا قصد آن داری که این مقوله، در حد یک مسئله لاینحل گوشه ذهنت خاک بخورد و همینطور خام و بی‌ارزش و بدون کاربرد باقی بماند؟ اگر برای مشورت در این مورد، به «من» رجوع کرده‌ای بدون تعارف باید بگویم ره به خطا برده‌ای. خود «من» هنوز به تحلیل جامعی در این خصوص نرسیده‌ام چه رسد به ارائه راه حل و نمایاندن ره. اما احساس می‌کنم عاملی که مسبب این فلاکت عظماست عدم احساس نیاز این قشر (ما) به این "فریضه واجب و لازم" است، در واقع گمان می‌برم تاکنون به هیچ طریقی گام نفشرده‌اند که لازمه‌اش مطالعه و بهره‌مندی از کتب باشد. خیلی وقت است اینان را به کارهای بی‌ارزش و بی‌فایده مشغول نموده‌اند؛ "خسر الدنیا و الاخره". برای این کارهای کلیشه که عمریست به نام کار تشکیلاتی و فرهنگی، قهراً یا از سر تمایل به آن خو کرده‌ایم اصولاً مطالعه عبث ترین و لغوترین عمل روی زمین است!  می‌گویی چرا آنقدر در لفافه و پرابهام سخن می‌رانم؛ از همه کس انتظار این سخن را داشتم جز تو. بسیار واضح و مبرهن است، هر چیزی که بین «من» و «تو» است را که «او» نباید بداند! بدبختی دیگر ما جماعت نیز این است، به خود حضرات اگر که مستقیماً و یا اصلاً غیرمستقیم بگویی، یا بی‌توجه از کنارت گذر خواهند کرد و یا با لبخندی زهرآلود پاسخت را خواهند داد؛ در ملأ عام هم... که خود قصه را نیک می‌دانی! فکّ «من» از بیان این «خود انتقادی»های غم‌انگیز و حقایق غیرقابل انکار خسته گشت همچنانکه گوش‌های «تو»؛ سخن کوتاه کنم و بروم در پی «نان» که این حرفها آب است و البته توضیح واضحات!  جان سخن و مَخلص کلام و غرض بیان این که ... "وای بر ما"

Viewing all articles
Browse latest Browse all 18760

Trending Articles