به گزارش جهان به نقل از تبیان، اما بر طبق آموزه های حضرت علی(علیه السلام) نه تنها رسیدن به رأس هرم باید از قانونی به نام قانون شایسته سالاری پیروی کند، بلکه با کسب مقام زمامداری یا کارگزاری در حکومت اسلامی، همه جوانب زندگی این افراد مقید می شود و باید اصول زندگی این افراد طبق ضوابط و مقرراتی باشد. (همان طورکه می دانید حضرت علی علیه السلام تنها امامی بودند که حدود ۴سال و ۹ ماه و چند روز فرصت اندکی برای برقراری حکومت اسلامی داشتند و متاسفانه دیگر این فرصت نصیب دیگر امامان شیعه نگشت، بنابراین اصول زمامداری که حضرت علی علیه السلام به کارگزاران خویش جهت اداره حکومت اسلامی امر می کردند بسیار می تواند راهگشای حکومت هایی باشد که ادعای اسلامی بودن دارند.) طبق آموزههای حضرت علی علیه السلام کسانی که در جایگاه زمامداری بر مردم قرار می گیرند، از لحاظ سلوک زمامداری آزاد نیستند و باید مقید به یکسری قوانین و ضوابط باشند. در نهچ البلاغه ۳ عرصه سلوک برای زمامداری مطرح شده است که زمامدار موظف به رعایت آنها می باشد:۱. سلوک شخصی: طبق آموزه های نهج البلاغه سلوک شخصی زمامدار باید ساده زیستانه باشد. یعنی فردی که در حکومت اسلامی وظیفه اجرایی دارد و بسیاری از نگاه های مردم به او می باشد، نباید زندگی خود را پر از زرق و برق کنند و تجمل گرایی را شیوه اصلی زندگی خود بگرداند.حتی توصیه می شود اگر کسی از لحاظ تمکن های مالی قبل از مسئولیت اجرایی در حکومت اسلامی وضع بسیار عالی دارد، هنگامی که مسئولیت اجرایی و زمامداری به او داده می شود باید ساده زیستی پیشه کند و سطح زندگی خود را در حد زندگی متوسط افراد جامعه پایین بیاورد. این توصیه ها از آن جهت به زمامداران و مسئولان حکومت اسلامی داده میشود تا آنها درک درستی از مشکلات مردم داشته باشند و مشکلات مردم را به صورت تجربی حس کنند و با دردهای مردم بیگانه نباشند. آنها نباید به شنیده ها اکتفا کنند، زیرا با لمس کردن و حس کردن است که به فکر چاره سازی برای درمان مشکلات می کنند.این مطلب را این مصرع معروف هم تصدیق می کند که شنیدن کی بود مانند دیدن.«إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ اَلْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ اَلنَّاسِ کیْلاَ یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ »(کلام ۲۰۹ )«خدای متعال بر زمامداران واجب کرده است که مانند مردمان ضعیف ناتوان زندگی کنند (خود را با آنها برابر نهند) تا آن که فقر و نداری فقیر را نگران و پریشان نسازد.»از کلمه فرض این گونه بر می آید که این دستور العمل واجب است که اجرا شود .۲. سلوک اجتماعی: در سلوک اجتماعی با توجه به آموزه های نهج البلاغه چند نکته زیر به دست می آید:الف) زمامداران نباید از مردم فاصله بگیرند و با مردم بیگانه باشند« فَإِنَّ حَقّاً عَلَى اَلْوَالِی أَلاَّ یُغَیِّرَهُ عَلَى رَعِیَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ وَ لاَ طَوْلٌ خُصَّ بِهِ وَ أَنْ یَزِیدَهُ مَا قَسَمَ اَللَّهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ وَ عَطْفاً عَلَى إِخْوَانِهِ» (نامه ۵۰)«بر والی است که اگر به زیادتی رسید تا نعمتی مخصوص او گردید و به موقعیتی رسید موجب دگرگونی او نشود. بلکه آن چه خداوند از نعمت های خویش نصیب او کرده بر نزدیکی او به بندگان خدا و مهربانی او به برادرانش بیفزاید .»اگر زمامداران پست و مقام را تنها موهبتی از جانب خدا بدانند و آن را وسیله ای برای خدمت به مردم بدانند نه برای خالی کردن بیت المال و آن را موقتی و زودگذر ببینند، تنها این مقام را فرصتی برای نزدیکی به خدا از طریق خدمت به خلق خدا می بینند فرصتی که شاید هیچ گاه به دست نیاید.ب ) برقراری رابطه مستقیم با مردم«فلا تطولن احتجابک عن رعیتک » (نامه ۵۳)«مبادا احتجاب تو با شهروندان به درازا بکشد» به زمامداران توصیه می شود هر چند وقت یکبار (با فاصله زمانی کم) در میان مردم بروند این کار نه تنها او را با مشکلات مردم آشنا می کند، بلکه سبب می شود تا مردم ببینند که او نیز از جنس خودشان است و ارتباط عاطفی بین آنها برقرار می شود و احتمال خیانت به او کمرنگ تر می شود .ج) پرهیز از امتیاز جویی در حقوق عمومی و قوانین عمومی« و ایاک و الاستئثار بما الناس فیه اسوه » (نامه ۵۳ )« پرهیز از آنکه چیزی را ویژه خود گردانی که بهره مردم در آن یکسان است »زمامداران باید بدانند که تنها در مواردی که قانون آنها را مستحق دانسته از حقوقی برخوردار هستند نه در همه چیز. آنها نباید به گمان این که پست و مقامی دارند از مصرف بیت المال بیش از حق خود ، بردارند بلکه باید بدانند که آنها در مصرف اموال عمومی با تمام مردم جامعه یکسان اند و حق بیشتر از آن ندارند.۳. سلوک سیاسی: زمامداران در سلوک سیاسی خود نیز باید به موارد زیر پایبند باشند:الف ) نفی از خودکامگی:(نامه ۵ ) «لیس لک ان تفتات فی رعیه »«تو را این حق نیست که با مردم با استبداد رفتار کنی »(نامه ۵۳) «ولاتقولن انی مومر آمر فاطاع »« مبادا بگویی من بر مردمان مسلطم از من فرمان دادن است و از آنان اطاعت کردن »ب )عمل صالح، رفتار و برنامه صالح(نامه ۵۳ ) فلیکن احب الزخائن الیک ذخیره العمل صالحج )انصاف ورزی(نامه ۵۳ ) انصف الله و انصف و الناسد) زمامداران خلف وعده نکنند مبادا وعده ای دهند که نتوانند آن را عمل کنند(کلام ۱۶ ) ذمتی بما اقول رهینههـ) مشورت کردن زمامداران (جز در احکام من با شما مشورت می کنم)(نامه ۵۰ ) «لاَ وَ إِنَّ لَکمْ عِنْدِی أَلاَّ أَحْتَجِزَ دُونَکمْ سِرّاً إِلاَّ فِی حَرْبٍ وَ لاَ أَطْوِیَ دُونَکمْ أَمْراً إِلاَّ فِی حُکمٍ»بدانید، حقى که شما بر عهده من دارید، این است که چیزى را از شما مخفى ندارم، جز اسرار جنگ را و کارى را بىمشورت شما نکنم ، جز اجراى حکم خدا را. |
↧
چند توصیه نهج البلاغه برای مسۆولان
↧