به گزارش جهان به نقل از رجاء، در اين ميان، يكي ديگر از نقاط مميز آثار سينمايي بعد از انقلاب، فاصله آنها از شكل توليدات سطحي و سخيف در دوران قبل از انقلاب و بازگشت و رجعت هنر هفتم به ذات انديشهورز و خردگراي هنر و هنرمند ايراني بوده است، به طوري كه اگر به تاريخ ۳۴ ساله سينماي ايران نگاهي دقيق و كارشناسانه داشته باشيم چه از حيث ظهور و بروز هنرمندان و چه از زاويه كم و كيف توليدات ميتوان سينماي ايران را هنري فراتر از منطقه و حتي با ارزيابي كيفي و جنس توفيقات بينالمللي توليدات اين هنر در كشور آن را فراتر از قاره آسيا و در حد آثار جهاني به شمار آوريم. بدون شك اين مهم محقق نميشد جز با حضور هنرمنداني آرمانگرا، نوجو، خلاق و مستعد كه با نگريستن به هنر سينما از زاويهاي متفاوت، جنس توليدات آن را از بدنه سينماي گيشه به سمت سينماي اثرگذار و متفكر سوق دادند و اين جمله به معناي زير سؤال بردن توليدات تجاري محض براي اين هنر به شمار نميرود، چه اينكه در كنار آثار محتوايي و مفهومي در بعد توليدات، حضور سينماي تجاري براي تضمين گردش چرخ اقتصادي اين هنر نه تنها در ايران، كه در سراسر اين كره خاكي از واجبات جريان توليد به شمار ميرود. سينماگري با كارنامه درخشان اما در مسير نزول با مرور كارنامه سينماي ايران به معدود هنرمنداني در مقام فيلمنامهنويس، كارگردان و بازيگر ميتوان برخورد كه طي يك الي دو دهه روند صعودي خود را در جريان توليدات فرسايش هنر سينما در جهان و به تبع آن در ايران حفظ كرده باشند و به شرط درآوردن نامهاي اين عرصه به زحمت ميتوان به تعداد انگشتان دو دست به هنرمندان سينماگري رسيد كه طي دو دهه نه تنها حضور مستمري در سينما داشتهاند كه همواره در تمامي آثار خود يك گام رو به جلو برداشتهاند. يكي از همين سينماگران، داريوش مهرجويي، كارگردان و فيلمنامهنويس كشورمان است كه سهم بسزايي در بدنه سينماي متفكر و انديشهورز ايراني داشته است. مهرجويي به نظر قاطبه منتقدان و كارشناسان سينما تنها سينماگر ايراني است كه به دنبال برقراري يك پل معنايي ميان انديشه و عرفان ايراني به عنوان نماينده عرفان شرقي در برابر تفكرات عرفاني غربي و مباني سطحي و ساختگرايانه آن بوده است. فيلمهاي «هامون»، «پري» و «سارا»، هنوز هم با وجود گذشت بيش از دو دهه يا چيزي در همين حدود از توليدشان نه تنها در خاطره سينماي ايران با حروفي درشت به عنوان آثار اثرگذار و جريان ساز ثبت شدهاند كه توانستهاند بخش مهمي در گردش جريانات توليدي آثار سينمايي براي جذب مخاطبان متفكر و خردورز به بدنه سينمايي كه كمتر عنصر انديشهگري در آن رواج داشت، داشته باشند. هر چند عدهاي از منتقدان سينماي ايران كه همواره با عينكهاي دودي خود ناظر فعاليتهاي اين حوزه هنر در كشور بودهاند اعتقاد دارند كه اصولاً در سينماي ايران تنها شاهد ايجاد موجهايي از سوي هنرمندان خلاق هستيم و كمتر امتداد و استمرار آن موجها به جريانسازي و بسترسازي براي روند مستمر توليدات سينمايي وامدار و منبعث از يك تفكر ختم ميشود اما جرياني كه داريوش مهرجويي با توليدات ابتدايي خود در سينماي ايران ايجاد كرد، لبخندي عميق و ژرف به سينماي معناگرا و ژرف انديش بود كه توانست روند جرياني مثبت و بزرگ را در هنر هفتم كشور ايجاد كند. اين در حالي بود كه مهرجويي با حضور در سينماي كمدي و ساخت فيلم «اجاره نشينها» نوعي از كمدي فاخر را نيز به سينماي ايران معرفي كرد كه سالها هنرمندان متعددي را براي توليد در آن ژانر وادار به توليد آثار كمدي در اين ژانر كرد كه البته بايد اذعان داشت كه توفيق كمي در اين مسير به دست آمد؛ به هر حال سينماي مهرجويي با فراز و فرودهايي جريان خود را طي دو دهه با قدرت ادامه داد و شايد اوج خلاقيت اين هنرمند در فيلم «مهمان مامان» با ترسيم سينماي كاملاً ايراني به تجلي رسيد و در حالي كه سينماي ايران در مسير تولد و ثبت يك سينماگر مولف با معيارهاي ايراني قدم بر ميداشت ناگهان اين هنرمند با تغيير جهت توليدات خود طي يك دهه اخير نه تنها نتوانست ذرهاي از موفقيتهاي گذشته خود را تكرار كند كه آثار وي از فيلم «سنتوري» به بعد با شيبي بسيار سريع به سمت نزول حركت كرد كه اوج اين سقوط معنايي، محتوايي و مضموني را در دو ساخته آخر اين هنرمند يعني فيلمهاي «نارنجي پوش» و «چه خوبه كه برگشتي» شاهد بوديم. زماني براي بازنشستگي استاد! مهرجويي كه پيشتر خود را به عنوان سينماگري گزيدهكار و مبتني بر توليدات انديشهورز به بدنه هنر هفتم ايران معرفي كرده بود با ورود به دهه ششم از سن خود تصميم گرفت تنها به صرف حضور در جريان توليدات به هر قيمتي دست به توليد آثار سينمايي بزند و اين بار نه از فكر كه از نام خود براي فروش آثارش بهره ببرد؛ نامي كه با مشقت و ممارست فراوان طي سه دهه فعاليت درخشان بر پرده نقرهاي براي خود دست و پا كرده بود مهرجويي را به جايي رساند كه فارغ از هرگونه توجه به تفكر و قدرت انديشهورزي مخاطبان خود دست به توليد آثاري بزند كه حتي در كمترين سطح خود توليداتي داراي تاريخ مصرف كوتاه مدت هم نباشند! «چه خوبه كه برگشتي»، آخرين تجربه اين سينماگر كه اين روزها در سينماهاي كشور به اكران درآمده است با پشتيباني خبري فراوان، نخستين تجربه اكران خود را در سي و يكمين جشنواره بينالمللي فيلم فجر در بهمن ماه سال گذشته (۱۳۹۱) پشت سرگذاشت؛ فيلمي كه با داعيه شانه زدن به «مهمان مامان» در بازتاب خانواده ايراني و روابط حاكم بر آن و همچنين «اجاره نشينها» در باب كمدي فاخر ايراني، نه تنها كوچكترين قرابتي به اين آثار نداشت كه به عنوان يك «فاجعه» در توليدات اين سينماگر بزرگ ايراني به شمار ميرود. «چه خوبه كه برگشتي»، داستان دو دوست قديمي «دكتر» (با بازي حامد بهداد) و «مهندس» (با بازي رضا عطاران) است كه دست سرنوشت بار ديگر اين دو را كنار يكديگر قرار ميدهد؛ «دكتر» كه سالها در فرنگ (ينگه دنيا) زندگي كرده در زندگي شخصي خود شكست خورده و بعد از طلاق از همسرش به وطن باز ميگردد تا با ياري آبياري ريشههاي هويتياش در خاك ايران، انرژي دوبارهاي براي ادامه زندگي كسب كند، در اين ميان حضور دختر جواني (با بازي مهناز افشار) باعث ميشود تا به سطحيترين شكل ممكن يك مثلث عاطفي ميان اين سه برقرار شود و اين دو دوست كه هر كدام بيش از نيم قرن از زندگي خود را پشت سر گذاشتهاند ناگهان به فكر ازدواج ميافتند و حال تبديل به دو رقيب براي يكديگر ميشوند.در اين ميان وجود يك شيء تاريخي كه شبيه به «بشقاب پرنده» است زمينه اختلافات اساسي ميان اين دو دوست را فراهم ميكند و چيزي حدود يك ساعت از فيلم ۹۰ دقيقهاي استاد صرف اختلافات و دعواهاي بچگانه اين دو دوست با يكديگر ميشود و در پايان نيز آن دختر جوان با يك وكيل (با بازي همايون ارشادي) كه دليل حضورش در فيلم به هيچ وجه مشخص نيست! ازدواج و به اروپا سفر ميكند. دختر نماينده قشر روشنفكرنماي جامعه است كه بزرگترين دغدغهاش را «سنگ درماني» به عنوان يكي از عرفانهاي سطحي غربي تشكيل ميدهد و حال با تفكر قرار گرفته در سنتهاي رفتاري اين دو دوست زمينه اختلافات فراواني را ميان آنها موجب ميشود! باور كنيد اين داستان سطحي روايتگر اتفاقات آخرين تجربه استاد (بخوانيد مهرجويي) بر پرده نقرهاي سينما است و چه حيف كه مخاطبان با خروج از سالنهاي سينمايي يكصدا فرياد ميزنند كه بهتر است استاد به فكر بازنشستگي باشد يا آنكه سينماي خود را به سينماي كودك و نوجوان آن هم از نوع سطحي خود بدل كند! واقعا نميتوان حتي يك نقطه مثبت از اين فيلم را به عنوان مفري براي برون رفت از كلافگي مزمن در مواجهه با آن به عنوان مثال بر زبان آورد تا مخاطب سرخورده راهي براي آرامش روحي خود پيدا كند، نه بازيها، نه متن، نه كارگرداني، نه حتي فيلمبرداري و صدابرداري هيچكدام با سينمايي كه از مهرجويي سراغ داريم خوانشي ندارد و اگر اين فيلم طي اين روزهاي اكران مبلغي هم فروخته است بيشتر به واسطه حضور بازيگران خود است و بس؛ هر چند مخاطب امروزين به خوبي آموخته است كه ديگر با ابزارهايي چون نام بازيگران محبوب او نميتوان ذهنيتش را فريب داد و بهتر است اميدوار باشيم كه «استاد» يا تصميم به بازنشستگي در اوج بگيرد يا آنكه در تخيل خود اين بازي را با نام فيلم او براي خود ترتيب دهيم كه «چه خوب ميشود استاد ديگر فيلمي نسازد!» |
↧
چه خوبه كه فيلم نسازيد استاد!
↧