به گزارش جهان به نقل از شهرستان ادب، یادداشت شاعر و مستندساز ارجمند جناب محمدحسین جعفریان درباره اردوی تازه آفتابگردانها که در روزنامه قدس منتشر شده است.با بچههای «شهرستان ادب» آمده بودم مشهد از آن سفرهای جمعی که خاطراتش تا مدتها با هر مسافری میماند. تصور نکنید شهرستان ادب از آن نهادها و مراکز ریز و درشتی است که بودجهها، ساختمانها و امکانات بیدر و پیکری دارند و با یک لشگر کارمند، آخر هم دستاوردشان باد هواست. نه، چند سال پیش چند تا شاعر جوانی که از همه جا رانده و مانده شده بودند، سرانجام به صرافت افتادند که باید دل و امید از مراکز دولتی و نهادهای مدعی و متولی فرهنگ مملکت- دست کم در بخش شعر- بکنند. دستشان را به زانوی خودشان گرفته و یک «یا علی!» بگویند و منتظر التفات مقامات نمانند.همین هم شد. آنها چون میدانستند هر گلی بزنند به جمال خود زدهاند، با چنگ و دندان از هر جا که دستشان میرسید امکانات محقری فراهم کرده و در یک آپارتمان کوچک کارشان را کلید زدند. گفتهاند؛ سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند... باری تلاش آنها بسرعت ثمر داد. شهرستان ادب و بروبچههایش توانستند در مدتی اندک، نظر عمده مخاطبان جدی شعر و مهمتر از آن شاعران و استعدادهای نوپای ادبی را به خود جلب کنند. خیلی زود حلقهای وسیع از شاعران نوجوان و جوان را درسراسر کشور شناسایی کرده و یک گردش کار منظم و زودبازده برای نشر آثار آنان در قالب مجموعههای شعر ترتیب دادند. در فاصلهای کوتاه این مؤسسه کمابیش مردم نهاد، انبوهی از کتابهای شاعران جوان را چاپ و در نمایشگاه کتاب عرضه کرد.به جرأت میتوان گفت، با وجود برخی نواقصی جزیی که از لوازم کار جوانی و جوانان است، «شهرستان ادب» و بچههای باغیرتش، بار اصلی مسؤولیت شعر انقلاب را و چه بسا شعر امروز ایران را در مقابل تمام نامهای قلمبه سلنبه! و مراکز ریز و درشتی که مدعی این حوزهاند، به دوش میکشند، آن هم بیهیچ ادعا و تبلیغات و سر و صدایی! شاید برخی از شما هم که این سطور را میخوانید، با آنکه چند تایی کتاب شعر منتشر شده توسط این مرکز را در خانه دارید، تا امروز نمیدانستید این نام هیچ ربطی به فلان وزارتخانه و نهاد و سازمان و... ندارد. یک روز یک شاعر جوان خراسانی وقتی دید با تمام شوق و ذوقی که در عرصه شعر انقلاب و پاسداری از آن دارد، به هیچ کجا از انبوه مراکز متولی شعر مملکت راهی ندارد، آستینها را بالا زد و به جای بیلان کار و نمایش کار و گزارش کار و تبلیغات کار، واقعاً کار کرد، فقط کار. چند شاعر پرشور و دلسوز دیگر نیز همراه او یا علی گفتند و در آغاز راه، چه سختیها را که به جان نخریدند، اما امروز آنها به معتبرترین مدرسه شعر ایران تبدیل شدهاند. جایی که چراغش برای تمام نخبگان شعر مملکت روشن است و در آنجا خبر از مدیران و مدعیان نیست که بر کرسی مدیریت شعر مملکت تکیه بزنند در حالی که پیش از این ریاست که از نزدیکانشان به هدیه و سوغات نصیبشان شده بود، مثلاً در شهرری، بنکدار بودهاند و... نه! در شهرستان ادب، شاعرانی متخصص و چیره دست غمخوار جوانترهای این هنر آسمانیاند. لذا شاعران جوان نمیترسند، تحقیر نمیشوند و... کاش قدر این فرقها را بدانیم. |
↧
سربازانی بر بلندای خاکریزهای شعر
↧