به گزارش جهان، تریبون مستضعفین نوشت:دوربین این مستند با ریتمی جذاب و پُرکشش ما را با راوی قصه که خود یک روزنامهنگار است همراه میکند تا داستانِ تلخِ تعطیلی نشریهای را ببینیم و بشنویم که در اوج فعالیت خود با مشکل گرانیِ کاغذ ناشی از تحریم روبرو شد. راوی در پی یافتن ریشۀ اصلی این مشکلات برمیآید. این همان نقطه انگیزش داستان است…سفیرفیلم در سالهای اخیر با تولید مستندهایی سیاسی- اجتماعی به بطن جامعه رفته و سعی در ارائه تحلیل همراه با آگاهیِ فعالانۀ مخاطب داشته است. این اتفاق در «نبرد خاموش» با کیفیت بهتر و مطلوبتری محقق گشت. در این یادداشت قصد دارم بیشتر به این وجه از قضیه بپردازم. چیزی که من اسمش را میگذارم «حضور خلاق، هوشیار و متفکرانه مخاطب در کسب آگاهی!»یک بررسی دقیق در اکثر مستندهای سیاسی- اجتماعی پخش شده از شبکههای خارجی همچون BBC – بخصوص آنچه به عنوان مستندهای طراز اول و مطلوب، چه از جنبه تکنیک و چه از جنبه اثرگذاری بر مخاطب یاد میشود – نشان میدهد در اکثر آنها کارگردان در تلاش است تا بدون فعالسازی خودآگاه مخاطب و به تعبیری با خلسۀ مخاطب، واقعیت را پیش ببرد. امروزه پذیرش این نکته که «واقعیت» ساختگی است، امری دشوار نیست. در حقیقت این رسانه است که در بیان و ساخت واقعیت نقش دارد. به طور جزئیتر هدف رسانههای جمعی از ارسال پیامهای خبری، ایجاد این احساس در مخاطبان است که آگاه شدهاند. آنان برای این کار حتی نیازی به تحلیل ندارند، چرا که کارگردان با بکارگیری روشهایی همچون اقناع، منطق خود را پیش میبرد.این نکته به اختلاف میان آگاهی و ناخودآگاهی در پردازش اطلاعات دلالت دارد. ناخودآگاهی به فعالیتی ناشناختهای اشاره دارد که خارج از حوزه آگاهی رُخ میدهد؛ یعنی خارج از کنترل تفکر است. ناخودآگاه وضعیتی است که فرد در آن فعالانه فکر نمیکند و تصمیم نمیگیرد و ذهن فرد در وضعیت هدایتِ خودکار و از سر عادت است. بسیاری از تولیدکنندگان حوزه رسانه برای مخاطب نقشی فراتر از یک «پذیرندۀ مطلق پیام» قائل نیستند. نقشی منفعل که نیازی به یک تفکرِ آگاهانه ندارد. یعنی اساساً نوع روایت کارگردان از وقایع به شکلی است که از وجه اقناعگرایانه رسانه برای سوقِ مخاطب به هدف مطلوب استفاده کند تا مخاطب مجال تفکر نیابد.سفیرفیلم، به دنبال مخاطبی هوشمند و متفکر است و این مهم به خوبی در آثار آن نهفته شده است. رضوانی در «نبرد خاموش» با یک فاصله از اثر قبلی خود «مهارنشده»، سهم بیشتری را برای تفکر مخاطب درنظر گرفته و در تلاش است تا با فعال کردن خودآگاهِ مخاطب، برخی تابوهای ذهنی او را بشکند. در واقع باید گفت آنچه مخاطب در «نبرد خاموش» فهم میکند از سَرِ آگاهی است، تبدیل کردن این آگاهی با لوازم بصری، هنر مستندسازی است. از این منظر «نبرد خاموش» یک «تابوشکن» است.اما نکته مثبت دیگر فیلم، در قدرت تحلیل اوست. ارائه اخبار هنر نیست، کار هر روز رسانههاست که در خروجیهای خود اخبار متراکم و خام در اختیار مخاطبان قرار دهند. نیاز به تحلیل مسئلهای است که در جوامع امروز بشری با حجم گسترده اطلاعات بیش از پیش وجود دارد. به خصوص زمانی که ارائه تحلیلهای غلط از سوی رسانههای خارجی، مانع از رسیدن تحلیل درست به مردمی می شود که میخواهند در سرنوشت خود دخالت داشته باشند.روایت فیلم شاید در ابتدا تلخ به نظر برسد، شاید کمی سیاه باشد، ولی شیواست. در واقع تلخی و سیاهی نه از فیلمنامه که از خود واقعیت است. جانمایه مستند با پایان تلخِ خانوادهِ اسماعیلی شروع میشود که فرزندشان، منوچهر، بدلیل نداشتن دارو در منزل جان خود را از دست میدهد و پس از آن به ابتدای ماجرا باز میگردد؛ از سرگیری دلایل این اتفاقات. کارگردان به خوبی این واقعیت را پذیرفته که تحریمها اثرگذار بوده است، اما در این نمیماند و در پی ارائه تحلیل است. اینکه تا چه میزان علت این تحریمها فشار غربیهاست و تا چه میزان تدبیرهای غلط دولت!«نبرد خاموش» را باید از منظر دیگری نیز دید. از منظر یک نبرد! یک جنگ! جنگی میان یک ملت با دست خالی اما با ارادهای پولادین و غرب با تمام توان نظامی و غیرنظامیاش. این نبرد، گاه چهره نظامی به خودش می گیرد، گاه فرهنگی و گاه اقتصادی؛ گاه آشکار است و گاه نهان، اما جنگ است. روایت موازی فیلم بخصوص در بخشهای ابتدایی آن برای نمایش طولِ امتدادِ تحریمها در تاریخ این انقلاب، آگاهی خوبی را در ذهن مخاطب پدید میآورد تا تصاویر ذهنی (ناخودآگاهی) او را نسبت به این جمله که «تحریمها ناشی از فعالیتهای هستهای است» به این تصویر که «ما با تحریمها بزرگ شدهایم» تغییر دهد. فهم این اتفاق با زبان بصری به شکل مناسبی در فیلم محقق شده است.بهرهمندی مناسب کارگردان از مصاحبه با چهرههای متخصص و متنوع – از جوان کمتجریه امروزی تا بازنشسته باتجربه دیروزی – به روایت سَلیس و متقن فیلم کمک کرده است. جدیت، رُک و بیپرده بودن نیز از دیگر ویژگیهای کار است.بزرگترین ایراد فیلم را باید در پرداخت تِم داستانی آن دانست. علیرغم واقعی بودن سوژه اولیه، اما داستان زندگی راوی خوب درنیامده است. به خصوص از اواسط فیلم ارتباط مناسبی میان فکتهای مختلف داستان و روایت فیلم مشاهده نمیشود و وصله نچسبی است به فیلم. گویی این فیلم است که راوی را پیش می برد، نه راوی فیلم را!به طور کلی «نبرد خاموش» تلاش موفقیت آمیزی بود برای تغییر در تابوهای غلط و در عوض ارائه تحلیلی درست از وضعیت اقتصادیای که امروز کشور در آن قرار دارد.