به گزارش جهان به نقل از فارس، همایش خواجه نصیرالدین طوسی عصر روز گذشته (دوشنبه ۴ اسفند ماه) با حضور حجتالاسلام عبدالحسین خسروپناه رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، آیتالله سیدمصطفی محقق داماد استاد دانشگاه شهید بهشتی، غلامرضا اعوانی چهره ماندگار فلسفه ایران، شهین اعوانی عضو مؤسسه حکمت و فلسفه و جمع دیگری از اساتید و چهرههای فلسفه کشور در مؤسسه حکمت و فلسفه ایران آغاز شد.* خواجهنصیر پاسخگوی اشکالات معتزله و اشاعره بوددر ابتدای این همایش حجتالاسلام خسروپناه طی سخنانی عنوان کرد: بعضی متکلمین تعبیر کردند که حکمت خدا اقتضا میکند که خدا لطف کند و احسانش شامل حال همه شود، این احسان ورزیدن انسانها به یکدیگر نیز باعث نزدیک شدن به خدا میشود. خواجه نصیرالدین طوسی به تعبیر مرحوم آیتالله انصاری شیرازی که او را خواجه قدوسی نامیده، این عالم جامع معقول و منقول میگفت که چون لطف از صفات خداست و امامت هم از صفات خداست از این جهت امام را خدا باید نصب کند، پس مسئله امامت از نظر امامیه واجب است به خدای سبحان.وی در ادامه افزود: برخی اشاعره مطرح کردند که چه کسی گفته که خدا برای خلق امام به ما لطف کرده است؟ فخر رازی این اشکال را گرفته و خواجه نصیر هم گفته که این اشتباه است قاعده لطف معنی اش این نیست که انسان مجبور است کار خوب و بد انجام دهد اگر اینگونه بود خدا مانع کار بد ما می شد، دیگر کار ما ارزش نداشت بعضی از منتقدان امامیه تصور کردند که قاعده لطف آنقدر گسترده است که حتی انسان با جبر هم کار خوب و بد انجام می دهد. پس این اشکال امثال فخررازی بر تکفیر امثال خواجه نصیر وارد نیست.حجتالاسلام خسروپناه درباره دیگر اشکالات بر خواجه نصیر گفت: معتزله نیز اشکالی بر امامیه گرفته که درست است، لطف بر خدا واجب است اما این را که نصب امام هم لطف است، قبول نداریم! چون لطف برای مسائل شرعی است اما امامت برای حوزه دنیاست و اینها ربطی به هم ندارند! در اینجا متکلمین جواب دادند که از نظر اسلام دین و دنیا از هم جدا نیست و تفکر سکولاریسم در اسلام تفکر درستی نیست هر عمل ما در این دنیا اثر اخروی دارد، لذا مرحوم خواجه در شرح اشارات میگوید که انبیا الهی برای آبادانی دنیا آمده اند ولی آبادانی که سعادت آخرت را تأمین می کند.وی یادآور شد: اینجا سوال پیش میآید که چرا امام زمان غایب است؟ خواجه جواب میدهد که نفس وجود امام لطف است امام زمان از نظر شیعیان حی است و از دیدگاه ما پنهان است پس وجود امام لطف است و تصرفش لطف دیگری است ما اگر آمادگی ظهور داشته باشیم، او ظهور می کند.* خواجهنصیر «حجیت خبر واحد» را قبول نداشت/ متأسفانه در مسائل حقوق بشری بر اساس خبر واحد فتوا میدهیممحقق داماد در این همایش گفت: هر کس از خواجه طوسی نامی شنیده باشد بلافاصله چند علم در ذهنش میآید که در درجه اول کلام است. به هر حال خواجه طوسی نظامدهنده کلام شیعه اثنیعشری با کتاب تجریدالاعتقاد و سایر رسالات است. باز در علوم انسانی و فلسفه عرفان، شرح بر اشارات در نمط نهم و در غیر علوم انسانی نیز نجوم و ریاضیات و ... ایشان بسیار زحمت کشیدند.حجتالاسلام محقق داماد یادآور شد: آنچه در اخلاق و فلسفه از خواجه صحبت نشده شامل آن میشود که علم اصول فقط از علومی است که در دامن ادبیات اسلامی پرورانده شده است و مشهور آن است که بنیانش دست شافعی مسلکان بوده ولی در این زمینه اختلاف نظر زیاد است. واقعیت این است که با تدوین این دانش علمای شیعه مقداری با قواعدی از این اصول موضع گیری کردند.وی اظهار داشت: در حوزههای فلسفه الفاظ، حجت و تعارض ادله علمای شیعه مقابل اهل تسنن موضع گیری کردند ولی اگر از بنده بپرسند که در کدام اینها تعارض وجود داشته، میگویم در بخش الفاظ اختلافنظر نبوده و آنچه بوده در بخش حجیت است و در بخش منابع فقه، اختلاف عمیق است یعنی در بین تشیع و تسنن فقهی آنچه آنها را ممتاز میکند در مکتب اسلام است.این استاد دانشگاه درباره علم اصول توضیح داد: اینکه ما شریعت را از کجا باید بگیریم؟ منبع شریعت چیست؟ آیا ما حجیتی داریم یا خیر؟ غیر از قرآن و سنت هم حجیت است؟ از اینها گذشته قرآن را چه کسی برای ما تفسیر میکند و چه کسی حق تفسیر دارد، سؤالاتی است که در این حوزه مطرح میشود. اگر قرآن و آیات نداشتیم و میخواستیم به سنت نبوی تمسک کنیم، چه کسی ما را به سنت نبوی متمسک می کرد؟ اینجا جایی است که شیعه و سنی مقابل هم ایستاده اند و مباحث ارزندهای مطرح شده است.وی در ادامه افزود: در روزهای نخستین، اهل سنت مشاهده کردند که در احادیث و منابع دست زیاد است بنابراین مطرح کردند که هر ناقلی از پیغمبر(ص) حجت است، فقط باید بدانیم ناقل دروغگو نیست، بنابراین بیشتر روایاتی که در صحاح سته مطرح است، همینهاست، حرفهای مضحکی که هیچ کس باور نمیکند این را پیغمبر(ص) گفته باشد! متأسفانه یک چهره ظالم، دروغگو، مال مردم خور، شهوتران و ... از ایشان ساخته شده بود و لابه لای اخبار بود.وی با اشاره به اینکه دو عالم شیعه به نامهای سید مرتضی و برادرش سید رضی فریادکش این قضیه بودند که این اخبار حجیت ندارد و بی ارزش است، توضیح داد: خبری حجیت دارد که ناقلینش از نظر تعداد اطمینانآور باشند اما متأسفانه اخبار به دست یک دین حداقلی افتاده بود، تا قرن پنجم که یک فقیه ایرانی پیدا میشود و در اجتهاد شیعه انقلاب ایجاد میکند به نام «محمد بن حسن طوسی» معروف به شیخ طوسی که اسمش را هم شنیدهایم و اولین بار در تاریخ ما شیخ الطائفه معروف شد.محقق داماد با تأکید بر اینکه نجاشی معاصر شیخ طوسی بود که حتی یک بار هم در متوناش شیخ طوسی را به لقب شیخ الطائفه نخوانده است، افزود: در قرن هفتم علامه حلی اولین کسی است که او را شیخ الطائفه خوانده، این مرد اجتهاد شیعه را اجتهاد پویا میخواند، هم در مبحث الفاظ و منابع فقه با حجیت خبر واحد، حجیت نکرده است.وی با بیان اینکه مبسوط شیخ طوسی بسیار بلند است او آن اندازه عظمت پیدا کرد که تا یک قرن هیچ کس به میدان نقد او نمیآمد، افزود: شاگردان او در نجف بودند که چند شعبه شدند؛ یک حوزه در حلب تشکیل شد و یکی در حلّه اما همه این حوزهها به لحاظ فکری با هم یکی نبودند، حلب نقاد شیخ طوسی است اما حوزه حله اول نقاد و بعد طرفدار بود، ابن ادریس حلی نتیجه شیخ طوسی است تمام حرف های جدش را نقادی کرده است، حتی عباراتی دارد که باور نمی کنیم از اوست و قابل گفتن در این جمع نیست!محقق داماد درباره حوزه حلب گفت: سید ابوالمکارم بن زهره کسی است که در حوزه حلب فعال بوده و ۱۰ سالی از نظر مرگ با ابن ادریس فاصله داشته، او فقط یک جا خواجه را نقد کرده و آن هم در مسئله حجیت خبر واحد است! محقق حلی و علامه حلی بعد از ابن زهره، طرفدار خواجه نصیر شدند و این اتفاق در حوزه حله هم رخ داد، دو نسخه کتاب ابن زهره در ایران موجود است که یک نسخه از سرمایههای ایران در مجلس شورای اسلامی است.این استاد دانشگاه با بیان اینکه جناب خواجه نصیر تحت تأثیر ابن زهره بوده، توضیح داد: شاگرد او در مبحث خبر واحد نوشته که خواجه به خط خود در حاشیه کتاب او نوشته به نظر من خبر واحد نه برای انسان عمل، علم و نه اثر و اعتبار دارد و نه از نظر شریعت اعتبار دارد! درد بیدرمان من این است که ما الان به استناد خبر واحد است که بیشتر مباحثی که در اولویت حقوق بشر داریم مطرح میکنیم و فتوا میدهیم! همانها که در منابع اهل سنت است و منبع اشکال بر پیغمبر (ص) شده است.* غزالی نخستین کسی است که فلاسفه را تکفیر کرد/ برخی عقل را مانند آپاندیس میپندارنددر ادامه این همایش غلامرضا اعوانی خطاب به رئیس جلسه (شهین اعوانی) گفت: رئیس جلسه هم با ما نسبتی دارد ولی نسبت به من سختگیرتر از بقیه بوده و برای افزایش زمان سخنرانیام پارتیبازی نمیکند. موضوع سخنرانی من مقایسه دو رساله «سیر و سلوک» خواجه نصیر و «المنقذ من الضلال» غزالی است. این سمینارهایی که در خارج از کشور میروم حقایق زیادی را بر بنده روشن کرده است بنابراین برای من همیشه مطرح بوده که چرا خواجه نصیر به فخر رازی پاسخ داده است شرح اشارات نوشته و راه را باز کرده تا به همه مخالفان فلسفه پاسخ بدهد، ولی در برابر غزالی ساکت مانده درحالیکه او از همه ناقدان با ابهتتر بوده است؟وی در ادامه افزود: پاسخ را در مقایسه این دو رساله پیدا کردم این دو به ما میگویند چطور به حقیقت دست یافتند، هم خواجه نصیر و هم غزالی، اما به نتایج کاملاً متفاوتی رسیدند، بنابراین خواجه نصیر بدون طرف شدن با غزالی پاسخ او را داده است. یک روایتی است خود غزالی باطنی بوده او بسیاری افراد را نام میبرد که باطنی بودند ولی کسی نمیدانسته است.اعوانی یادآور شد: غزالی میگوید که از جوانی در پی حقیقت بوده است تا نگارش این رساله المنقذ را آغاز کرده، اکثر مردم عقایدشان موروثی است زبان و دین را به ارث میبرند از کجا بدانیم این قائده حق است؟ او به جستجوی حقیقت پرداخته و حقیقت را در ۴ فرقه یافته که خواجه هم میگوید متکلمان، باطنیه، فلاسفه و صوفیه، غزالی سه تا را رد میکند و یکی را قبول، وی میگوید که علم کلام ما را به یقین نمیرساند، غزالی میگوید که فلسفه را نزد خودش یاد گرفته و هیچ استادی هم نداشته برخلاف خواجه که استاد داشته و بسیار هم از این طریق پیشرفت کرده است!وی با بیان اینکه غزالی از فلاسفه اشکال میگیرد و دهریون، طبیعیون را زنادقه و الهیون را تکفیر میکند، یادآور شد: اما او به صوفیه که میرسد آن را میپذیرد در رساله سیر و سلوک خواجه نصیر او مباحثی را مطرح میکند متفاوت از غزالی و میگوید پدرم مردی دنیا دیده بود و تربیت شده و وی هم از کودکی تشویق به آموختن علم شده است، از سوی دیگر او استاد زبده شخصی از شاگردان باباافضل کاشانی بود و برخلاف غزالی همه چیز را نزد استادانش آموخت.اعوانی با تأکید بر اینکه خواجه نصیر حکمت را علم شریف و بسیار پرفایده میدانست و گفت: معمولاً برخی عقل را مانند آپاندیس میدانند که باید آن را حذف کرد، درصورتی که خواجه بسیار آن را پرفایده میدانست. شیخ طوسی هرجا که حرف میزند به آیات قرآن استناد میکند و امام را جامع حکمت و فکرت و اطاعتش را واجب میداند. طبق آیه قرآن کریم خواجه مردم را سه دسته میداند یک دسته اهل دنیا، دسته دوم اهل شریعت و آخرت و دسته سوم اهل معرفت هستند اینجا عرفا همان سابقون هستند پس حکمت را به نحوی با مسئله امامت ارتباط میدهد.وی در پایان با اشاره به نفوذ غزالی درجهان اسلام و اهل تسنن گفت: غزالی مقام بزرگی در عالم اسلام دارد، اما از اشکال بزرگی رنج میبرد او متفکر بزرگی است و نفوذ زیادی در اهل سنت دارد و گاهی چنان او را بزرگ میکنند که جای پیامبر(ص) را هم برایشان گرفته است اما اولین کسی است که تکفیر کرده و این بخشودنی نیست، چون فلسفه اجتهاد است و تکفیر در فلسفه و عقاید مذموم است.* اگر خواجهنصیر نبود، کلام شیعه در شیخ صدوق متوقف میماندغلامحسین ابراهیمی دینانی در ابتدای صحبتهای خود رباعی از خواجه نصیرطوسی بدین شرح خواند: «گر چشم یقین تو نه کج مج باشد / ترسا به کلیسا رود و حج باشد/ هر چیز که هست آن چنان میباید/ ابروی تو گر راست بود کج باشد»چهره ماندگار فلسفه سپس گفت: این رباعی منسوب به خواجه نصیر طوسی است، بنده درباره این رباعی چند دقیقه صحبت میکنم. این مصرع که «هر چیز که هست آنچنان میباید» یعنی چه؟ هر چیز که هست باید باشد یا هر چیز که باید باشد، هست؟ برخی سخنرانان ما زمانی که اینجا مینشینند نمیدانند که چقدر باید سخن بگویند برخی تشخیص میدهند که چقدر صحبت کنند و برخی تشخیص نمیدهند و این گرفتاری جامعه بشری بین هست و باید وجود دارد! زمانی که این هست و باید قاتی میشود جامعه را درب و داغان میکند.وی در ادامه افزود: باز سؤال دیگری میکنم، ما آنچه میبینیم هست یا آنچه هست، میبینیم؟ خداوند تبارک و تعالی آنچه میبیند هست یا برعکس؟ آنچه میبیند هست، درست است او قبل خلق هم میدید که آفرید، همان وقت که نبود وقتی غیر از خدا چیزی نبود که ببینید ولی ما آنچه هست، میبینیم. آنجا یک باید است اینجا یک هست است، این خیلی مسئله مهمی است. چه کسی میتواند از چیستی هستی بپرسد ولی از ارزش هستی نپرسد؟ چه کسی میتواند هستی خود را بفهمد که من هستم ولی نپرسد که چه هستم و چه باید باشم؟ هر کس میداند که هست این یقینیترین علم است ولی نمیپرسد که چه باید باشد و گرفتاری ما همین است و تمام زندگی انسان از بدو تولد تا مرگ تعارض هستی و باید است. انسان هم هست و زندگی میکند و اگر نگوید که باید چه کار در فرهنگ بشری کنم ، حیوانی بیش نیست.ابراهیمیدینانی با اشاره به اینکه در رباعی مذکور مشخص است که خواجه نصیر فیلسوف اخلاق و حکیم است، گفت: امروز در شرق و بالاخص غرب فیلسوف زیاد است در گذشته حکیم به اینها میگفتند.فرق فیلسوف و حکیم چیست؟ حکیم کسی است که همه هستها و بایدها را میشناسد. حکیم باید متخلق اخلاق هم باشد شاید در جهان اسلام هیچ فیلسوفی اندازه خواجه درباره اخلاق چیزی نگفته باشد و عمل نکرده باشد که یک وحشی مثل هلاکو را آدم کند و کتابهایی در سیاست، تدبیر و اخلاق نوشته است.وی در ادامه یادآور شد: خواجهنصیر حکیمی اهل گفتوگو هم بوده همینطور بیجهت روی منبر نمیرفته است، کسی که فرسنگها راه دور با دیگران مکاتبه میکرده است کمتر فیلسوف داریم که اندازه خواجه به علوم زمان خود صحبت کرده باشد.ابراهیمیدینانی در ادامه افزود: عربها اگر میگویند ایران قبل از اسلام سند ندارد، ما میگوییم سند ندارید که ندارید، بروید پیدا کنید! همه اسناد را سوزاندهاند، همین کتیبه کوروش نشان میدهد که خیلی اسناد بوده، مگر اینکه نخواهند بفهمند! خیلی چیزها از دست رفته و متأسفانه ما به تاریخ اهمیت نمیدهیم.وی بیان اینکه خواجه بیش از هر علمی، فلسفهداناست آثارش هم نشان میدهد که ما اگر خواجه را نداشتیم کلام شیعه در حد شیخ صدوق باقی مانده بود، توضیح داد: ما متکلم مهم نداشتیم علم کلام را اگر کسی قبول ندارد که نداشته باشد! با کمال تأسف باید بگویم که سبکش ارسطویی و نیکوماخوسی است، یعنی اخلاق حد وسط را دارد ولی خواجه یک کتاب اخلاق ناصری دارد که خود او متوجه بود این اخلاق لزوما اسلامی نیست و بعد کتابی به نام اوصاف الاشراف نوشت که اگر اسلام اخلاق داشته باشد همین است. او اخلاق را در عرفان ارائه میدهد، اخلاق تکلیف و اخلاق فضیلت همین است.چهره ماندگار فلسفه ایران با بیان اینکه عدالت یکی از اصول اخلاق است و مصادیق مختلفی دارد، توضیح داد: به هر صورت خواجه یک حکیم است هم در اخلاق و هم سیاست نوشته و عمل کرده و اهل نظر بوده است، علوم دیگر هم مینوشته است ما خواجه را به عنوان فیلسوف میشناسیم حالا به عنوان ریاضیدان با انیشتین مقایسه نمیکنیم چرا که در این صورت شاید بگوییم خواجه هیچ نمیداند!در پایان این مراسم نیز شهین اعوانی به عنوان دبیر جلسه از قرابت بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی (سهشنبه ۵ اسفند ماه) با تولد غلامرضا اعوانی خبر داد و همه تولد این استاد فلسفه را به او تبریک گفتند. |
↧
اعوانی: برخی عقل رامانند آپاندیس میدانند
↧