به گزارش جهان به نقل از فارس، رسیدن به سبک زندگى مطلوب اسلام و ارزیابى سبک زندگى موجود در جوامع مسلمان در گرو دانستن شاخص هاى زندگى اسلامى است. این تحقیق با بهره گیرى از شیوه کتابخانه اى و تحلیل محتواى داده هاى عقلى و نقلى، که منابع استخراج سبک زندگى اسلامى به شمار مى روند، به تعیین شاخص هاى سبک زندگى فردى و اجتماعى مى پردازد. بر اساس فلسفه زندگى برآمده از آیات و روایات، سبک زندگى اسلامى ریشه در شکوفایى ارزش هاى عقلى و فطرى داشته، در حیات عقلانى تجلى مى یابد. حیات طیبه اسلامى، رهاورد سبک فردى عقلانى و سلوک اجتماعى عاقلانه است.برخى مؤلفه هاى سبک زندگى اسلامى در بُعد فردى عبارت اند از: برنامه ریزى نیکو و برنامه هاى نیکو، نیکوگفتارى و گفتارهاى نیکو، نیکوخورى و خوراک نیکو و نیکوخوابى و رؤیاهاى نیکو. مفاهیم دیگرى همچون سلوک متواضعانه و در عین حال عزتمندانه و نیز سلوک متعبدانه، عادلانه، متعادلانه، صادقانه، مسئولانه و مجاهدانه از مؤلفه هاى سلوک اجتماعى عاقلانه شمرده مى شوند. مجموعه این مؤلفه ها، حیات طیبه انسانى و سبک زندگى اسلامى را تشکیل مى دهند. هدف این مقاله ارائه شاخص هایى به منظور سنجش میزان تحقق حیات عقلى است.کلیدواژه ها: فلسفه زندگى، معناى زندگى، سبک زندگى قرآنى، حیات طیبه، حیات عقلانى، حیات انسانى، شاخص هاى سبک فردى و سلوک اجتماعى اسلامى.مقدّمهسبک زندگى اسلامى در سبک زندگى مطلوب و آن نیز در سبک زندگى انسانى و الهى تجلى مى یابد. سبک زندگى، چه در سطح انسانى و چه در رتبه الهى آن، از دو منظر قابل بررسى است: یکى، از منظر ایجاد و نهادینه ساختن آن در اجتماع؛ چراکه سبک زندگى اسلامى ساختنى است، نه یافتنى. دوم، از منظر ارزیابى وضع موجود و تعیین فاصله تا وضعیت مطلوب. استخراج شاخص هاى سبک زندگى اسلامى، تأمین کننده هر دو منظر و هر دو منظور خواهد بود؛ چه شاخص، از یک جهت ترسیم کننده وضعیت مطلوب و از جهت دیگر، نشانگر فاصله وضع موجود با وضعیت مطلوب است.منبع اصلى استخراج سبک زندگى اسلامى کتاب الهى بوده، زندگى اسلامى در زندگى قرآنى معنا مى یابد (مجلسى، ۱۴۰۴ق، ج ۸۹، ص ۱۹). قرآن کریم و عِدل آن (همان، ج ۲، ص ۱۷۳)، همان گونه که در علم اصول، مرجع ارزیابى علوم شناخته شده اند، در علم اخلاق نیز، مرجع ارزیابى اعمال به شمار مى روند (ر.ک: جوادى آملى، ۱۳۸۹). دعوت الهى در حقیقت، آب زندگانى است که فرد و جامعه را زنده مى کند. بنابر کریمه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ» (انفال: ۲۴)، وقتى خداوند متعال و رسول او به عقاید دینى، اخلاق دینى و حقوق دینى دعوت مى کنند، اینها عامل حیات بوده، اجابت کنندگان آن، به حیات انسانى مى رسند.ازاین رو، قرآن کریم بین زنده و کافر تقابل قرار داده (یس: ۷۰)، فرمود: انسان یا زنده است یا کافر؛ یعنى انسان یا مؤمن است یا کافر؛ اگر مؤمن بود، زنده و اگر کافر بود، مُرده است. کافر حیات گیاهى و حیوانى دارد (فرقان: ۴۴)، ولى حیات انسانى ندارد. تنها کسانى که دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنند، به حیات انسانى مى رسند. اگر درباره عده اى گفته شد «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ» (اعراف: ۱۷۶) یا «کَمَثَلِ الْحِمَارِ» (جمعه: ۵) سخن از تحقیر نیست؛ سخن از تحقیق است (ر.ک: جوادى آملى، ۱۳۷۹،ذیل آیه ۲۴ انفال).منبع دیگر استخراج شاخص هاى سبک زندگى اسلامى، که از کتاب و سنت برمى آید، عقل است (مجلسى، ۱۴۰۴ق، ج ۲، ص ۱۸۸). عقل (حرّعاملى، ۱۴۰۹ق، ج ۱۵، ص ۲۵۰)، هم منبع سبک زندگى اسلامى است و هم مقصد آن. هدف از ارسال رسل و انزال کتب، به فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام، عقلانى نمودن حیات و زندگى است: «فبعث فیهم رسله و واتر إلیهم أنبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته و یذکِّروهم منسىَّ نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یُثیروا لهم دفائن العقول» (نهج البلاغه، ۱۳۷۹، خ ۱، ص ۴۳). «إثاره» در لغت عرب از ریشه «ثور» به معناى إنبعاث، برانگیختن، بلند کردن و آشکار کردن است. «ثار الغبار» یعنى: گرد و غبار برخاست (ابن فارس، ۱۴۰۴ق، ج ۱، ص ۳۹۵).انقلاب، قیام، نهضت و جنبش را نیز به همین مناسبت «ثوره» مى گویند. دفینه ها و گنجینه هاى عقلى نیز، همان ارزش هاى عقلانى اند. طبق این بیان نورانى، اگر کسى ارزش هاى عقلانى را در سبک فردى و سلوک اجتماعى خود، حاکم ساخت، به مقصد رسیده است.البته، باید توجه داشت که حیات عقلى غیر از حیات ذهنى است. مصداقى که تربیت عقلانى در الگوى رایج در جهان به دنبال آن است، تربیت ذهنى و فکرى است، ولى آنچه قرآن کریم دنبال مى کند، سپردن زمام تعقل به دست قلب است که با صرف تربیت فکرى محقق نمى شود. قلب، تنها زمانى مى تواند زمام عقل را به دست گیرد، که بینا (حج: ۴۶)، بیدار و زنده باشد (انفال: ۲۴). بیناسازى و حیات بخشى قلب، رسالت تربیت اخلاقى بوده و از آن پس است که زمام عقل را قلب به دست گرفته، تربیت عقلانى به معناى موردنظر الگوى قرآنى، محقق مى شود.بنابراین، تعقل ثمره هر دوى تفکر ذهنى و تفقّه قلبى به شمار رفته، تربیت عقلانى، مستلزم تربیت هماهنگ افکار و اخلاق است. ازاین رو، على رغم استقلال ساحت تربیت عقلانى از تربیت اخلاقى، وجود هماهنگى میان این دو ساحت، شرط اساسى تحقق عقلانیت بوده، بدون وجود این شرط، آنچه پدیدار مى شود، تربیت فکرى محض است نه تربیت عقلانى. توجه به این شرط، نقش تعیین کننده در تفکیک الگوى اسلامى تربیت عقلانى از الگوى غیراسلامى خواهد داشت.حیات عقلانى، درواقع، تجلى افکار حکیمانه در ساحت رفتار و نتیجه حکمت اندیشه و حکومت فکر بر انگیزه متربى است. تربیت یافته عقلى، به طور کلى، رفتار و منشى معقول و حکیمانه داشته، سبک زندگى او نیکو و خردمندانه خواهد بود. اینچنین شخصیتى، شایسته نام عاقل و داراى زندگى عقلى خواهد بود. مؤلفه ها و شاخص هاى انسان زنده و داراى حیات و منش عقلى، در دو بُعد سبک زندگى فردى و سلوک اجتماعى عاقلانه بررسى مى شوند. لازم به ذکر است که «شاخص» در فرایند تحقیق، گاهى به معناى مفهومى مرکب و داراى ابعاد و مؤلفه هاى متعدد به کار مى رود.این نوع شاخص درواقع، شاخص ترکیبى بوده، نماینده مفاهیم کلى ترى است که پیش از این مفهوم واقع مى شوند. اما براى اندازه گیرى و سنجش تحولات تربیتى و رفتارهاى مربیان و متربیان، نیاز به شاخص هاى ساده و خردترى است که گاه از آنها به «نماگر» نیز تعبیر مى شود. پس شاخص ترکیبى قبل از بُعد و مؤلفه و شاخص ساده بعد از آن دو قرار دارند. در ادبیات پژوهشى و اجرایى رایج، مراد از شاخص هنگامى که به طور مطلق ذکر مى شود، همان شاخص ساده یا نماگر است.سبک زندگى، از اصطلاحات علوم اجتماعى بوده، تعاریف متعددى براى آن ارائه شده که عمدتا بر رویکرد مادى مبتنى هستند. پرداختن به این اصطلاح با رویکرد اسلامى، به تازگى و به ویژه پس از تأکید مقام معظم رهبرى (دام ظله العالى) رایج شده و از پیشینه مطالعاتى کهنى برخوردار نیست.مقاله حاضر، علاوه بر داشتن رویکرد اسلامى، با رویکرد خاص تربیتى به این مقوله نگریسته، که به نوبه خود در تعلیم و تربیت اسلامى تازگى داشته، مشکل فقر پیشینه را دوچندان مى کند. با توجه به این دو رویکرد، عمده منابع قابل استفاده در این گونه تحقیقات، پس از واکاوى معناى اصطلاحى سبک زندگى در علوم اجتماعى، جامعه شناختى و مردم شناختى و بازخوانى آن در رویکرد اسلامى، عبارت از آیات، روایات و تفاسیر اندیشمندان مسلمان بر آنها بوده، این منابع را مى توان پیشینه عامى براى توصیف سبک زندگى اسلامى و یافتن شاخص ها و راه کارهاى تحقق آن به شمار آورد.سؤال اصلى پژوهش حاضر عبارت است از: مؤلفه هاى سبک زندگى اسلامى در دو بعد فردى و اجتماعى و شاخص هاى مربوط به هریک از آن مؤلفه ها کدام اند؟سؤال هاى فرعى عبارتنداز: معناى سبک زندگى اسلامى چیست؟ منابع استخراج سبک زندگى اسلامى کدام اند؟ابعاد، مؤلفه ها و شاخص هاى حیات عقلىالگوهاى غیراسلامى تربیت عقلانى، با به حرکت واداشتن فکر و رسیدن به تحرک فکرى به هدف خود که تربیت عاقل بود دست یافته اند، اما الگوى اسلامى تربیت عقلانى، زمانى به عاقل بودن انسان حکم مى کند که تحرک فکرى او حاکمانه باشد، نه خادمانه و در خدمت هواهاى نفسانى. از نظر اسلام، فکرى حکیمانه، نورانى و ملکوتى است که در جریان حکومت عقل تولید شده باشد (تمیمى آمدى، ۱۳۶۶، ح ۴۹۰۲). از این منظر، حرکت فکر با حکم رانى هوا، حرکتى مُلْکى و سفیهانه خواهد بود. حیات انسان در پرتو عقل و علم، حیات عقلى است، ولى حیات او در سایه هوا و هوس، حیاتى حیوانى و ظلمانى خواهد بود (نور: ۴۰؛ انعام: ۱۲۲؛ طبرسى، ۱۳۷۹ق، ج ۴، ص ۳۵۹؛ موسوى خمینى، ۱۳۶۵، ص ۴۱۸ـ۴۲۰).الگوى اسلامى تربیت عقلانى، فقط رشد فکرى به انسان نمى دهد، بلکه عقل او را زنده (نهج البلاغه، ۱۳۷۹، خ ۲۲۰) و تحت تدبیر عقل زنده، در همه شئون فردى و اجتماعى به انسان حیات عقلى عطا مى کند (تمیمى آمدى، ۱۳۶۶، ح ۳۵۷۹). انسانى که بنابر الگوهاى غیراسلامى رشد فکرى یافته، ممکن است تحت تدبیر هواى خود باشد، ولى انسان عاقل و پرورش یافته بر اساس الگوى اسلامى، داراى زندگانى عقلانى خواهد بود (متقى هندى، بى تا، ح ۱۱۶۱؛ مجلسى، ۱۴۰۴ق، ج ۷۸، ص ۳۱۰). تربیت یافته عقلى، رفتار و منشى حکیمانه داشته، زندگى او خوشایند و خردمندانه خواهد بود. خانواده عقلانى و جامعه عقلى، نتیجه تدبیر منزل و سیاست مُدُن توسط چنین شخصیتى است.مؤلفه هاى حیات و منش عقلى، عبارتند از: سبک زندگى معقول در بُعد حیات فردى و سلوک عاقلانه در بُعد حیات اجتماعى. سبک زندگى، ارتباط وثیقى با معنا و فلسفه زندگى داشته، ازآن رو که فلسفه حیات، تبلور عقلانیت است، سبک زندگى اسلامى در پیدا کردن حیات عقلانى خلاصه مى شود.اگر فلسفه زندگى، یافتن حیات عقلى است، پس حیات طیبه اى که قرآن کریم به مؤمنان و صالحان وعده مى دهد نیز چیزى جز آن نخواهد بود (نحل: ۹۷). تمام آثار، فواید و بهره هایى که بر حیات طیبه در کتاب و سنت شریف مترتب شده، در سایه حیات عقلانى تحقق پیدا مى کنند (نور: ۵۵). حکومت مهدوى نیز پس از تجمیع و تکمیل عقول مردم برپا مى شود. به فرموده امام باقر علیه السلام زمانى که حضرت قیام کند، خداوند متعال دست عنایت ایشان را بر سر مردم گذاشته، عقل آنان را جمع و حلم آنان را کامل مى کند (کلینى، ۱۳۶۵، ج ۱، ص ۲۵؛ مجلسى، ۱۴۰۴ق، ج ۵۲، ص ۳۶۲). همان گونه که گفته شد، حیات عقلى، داراى دو بعد فردى و اجتماعى است:۱. حیات عقلى فردى یا سبک زندگى معقولواژه سنت یا سبک زندگى که در ابتدا توسط مسلمانان و از روش زندگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله گرفته شد، در سال ۱۹۲۹م توسط آلفرد آدلر در غرب بازیابى و نسبت به رویکردهایى که در علوم اجتماعى، جامعه شناسى و مردم شناسى بدان پرداخته شد، تعاریف متفاوتى یافت (ر.ک: مهدوى کنى، ۱۳۸۷). سبک هاى زندگى به طور کلى، الگویى برخاسته از مجموعه ارزش ها، نگرش ها، کنش ها، سلیقه ها و ابزارها و بیانگر ماهیت و محتواى رفتارهاى فردى و اجتماعى هستند (ر.ک: رضوى زاده، ۱۳۸۴).ارزش، بنیادى ترین مؤلفه سبک زندگى بوده، مى توان هویت و کیفیت زندگى فرد را، بازتابى از ارزش ها و هنجارهاى مورد قبول او و جامعه دانست. در جوامع کنونى غربى، انواع ارزش هاى مادى و فرامادى، در کالاهاى مصرفى و رسانه هاى جمعى ادغام مى شوند. سبکى شدن زندگى با شکل گیرى فرهنگ نیز، رابطه نزدیک دارد (ذکایى، ۱۳۸۵؛ روحانى و دیگران، ۱۳۸۹). ازاین رو، مى توان فرهنگ شناسى جوامع را از سبک زندگى آنها به دست آورد. پس سبک زندگى افراد، برایند اراده آنها براى خلق شخصیت و هویت فرهنگى و اجتماعى خویش در قالب ارزش ها و هنجارهاى مورد پذیرش خود و جامعه اى است که در آن زندگى مى کنند.سبک زندگى معقول و متأثر از الگوى مطلوب اسلامى (فاضل قانع، ۱۳۹۱)، در نیکوکار بودن انسان و بروز کارهاى نیکو از او تجلى مى یابد. کارهاى نیکو و افعال طیبه یعنى انجام خیرات، و نیکوکارى نیز در ریشه دارى کردارهاى شایسته در نفس و نشئت گرفتن آنها از ملکه نفسانى معنا مى یابد. فرق نیکوکار بودن و انجام کارهاى نیکو، شبیه فرقى است که در قرآن کریم میان مقام عبودیت و صلاحیت با انجام عبادت و عمل صالح وجود دارد؛ ممکن است کسى اعمال صالح و عبادات بسیارى به جا آورد، ولى مقام صلاح و عبودیت او به اندازه مقدار عبادت و اعمال شایسته اش نباشد (طبرسى، ۱۳۳۹ق، ج ۱۰، ص ۴۸۷).عمل صالح و عبادى داشتن با عبد صالح بودن متفاوت است. انسان مادامى که در مرز انجام عمل صالح قرار دارد احتمال لغزش و عوض شدن ذاتش مى رود (ر.ک: مکام شیرازى و دیگران، ۱۳۶۷، ج ۲، ص ۲۴۹)، ولى اگر ذات کسى صالح شد و عمل صالح جزء گوهر وجود او گردید، دیگر غیر از عمل صالح چیزى از او صادر نمى شود (جوادى آملى، ۱۳۷۹، ذیل آیه ۸۳ شعراء).بنابراین، ممکن است بین فعل و فاعل در اتصاف به خوبى و بدى و میزان آن دو فرق باشد؛ همان طور که مى شود بین خود فعل و نحوه انجام آن فرق گذاشت. ممکن است کسى کار شایسته را بد انجام دهد و یا کار ناشایسته را خوب انجام دهد. در بحث حیات عقلى فردى یا سبک زندگى معقول، زمانى حسن فعلى دال بر عقلانیت خواهد بود که ناشى از حسن فاعلى باشد. اگر نیکوکار بودن شخص و کردارهاى نیکوى او دست به دست یکدیگر بدهند، سبک زندگى عقلانى را به عنوان یکى از شاخص هاى عاقل خواهند ساخت. پس سبک زندگى معقول داراى دو مؤلفه است:الف. نیکوکارى و حُسن فاعلى: کارهاى نیک و اعمال طیّب را هم شخص ناصالح مى تواند انجام دهد و هم شخص نیکوکار؛ چنان که کارهاى شایسته را هم مى توان بد انجام داد و هم خوب. منظور از نیکوکارى، به عنوان یکى از مؤلفه هاى حیات عقلى، هم حسن فاعلى است و هم انجام نیکوى کردارهاى شایسته که ریشه در سیرت شایسته و قلب سلیم یک انسان دارد. زیبامنشى و زیباسیرتى غیر از زیبارفتارى به شمار مى روند. آنچه در این قسمت، به عنوان شاخص عقل و حیات عقلى موردنظر بوده، حسن باطن و حسن ظاهرى است که ناشى از حسن باطن و تربیت یافتگى عقل باشد (کلینى، ۱۳۶۵، ج ۱، ص ۱۲).به فرموده روایات، یکى از نشانه هاى عاقل، نیکویى کردار اوست (تمیمى آمدى، ۱۳۶۶، ج ۶، ص ۴۵۳)؛ چه عقل، معیار صلاح و مصلح همه چیز است (همان، ج ۱، ص ۱۱۰و۲۱۰؛ ج ۲، ص ۹۵۴و۹۵۵). عقل سرچشمه خیرات بوده (همان، ج ۱، ص ۱۷۳) و همه خیرات از عقل هستند (ابن شعبه حرانى، ۱۳۶۳ق، ص ۵۴)؛ عقل است که راه هدایت را از گمراهى آشکار مى کند (نهج البلاغه، ۱۳۷۹، ص ۷۵۹). به طور کلى، سعادت دنیا و آخرت، در سایه عقل به دست مى آید (اربلى، ۱۳۸۱ق، ج ۲، ص ۱۹۷).پس زیبامنشى، خوش باطنى و اهل خیر بودن از خصوصیات و نشانه هاى عاقل خواهد بود. منش زیبا و سیرت نیکو، تأثیرات مطلوبى بر رفتار و گفتار مى گذارد که از مجموع آنها به عنوان «سبک زندگى عقلانى» یاد مى شود. نمودهاى بیرونى نیکوکارى و خوش باطنى را مى توان به انسجام و انتظام امور زندگى و شایستگى تک تک کارها به صورت انفرادى تقسیم کرد. از انسجام امور، به برنامه ریزى و تدبیر طیّب در زندگى تعبیر نموده و شایستگى تک تک امور را در نیکوگفتارى، نیکوخورى و نیکوخوابى خلاصه مى نماییم.گرچه نیکوگفتن، نیکوخفتن و نیکوخوردن، از مهم ترین نماگرهاى زندگى فردى به شمار مى روند، ولى امور زندگى منحصر در این سه رفتار نبوده، همه رفتارهاى زیستى، اجتماعى و خانوادگى (از جمله سبک ازدواج، شیوه معمارى، مدل لباس، الگوى مصرف، تفریح، پر کردن اوقات فراغت، کسب و کار، فعالیت هاى سیاسى، ورزشى و رسانه اى) از امور زندگى به شمار مى روند. اما نماگرهاى مربوط به هریک از این رفتارها را باید در ساحت تربیتى مربوط به خود، از جمله ساحت تربیت زیستى، اجتماعى، سیاسى و اقتصادى، مورد بررسى و احصاى کامل قرار داد.نماگر ۱. برنامه ریزى نیک یا نظم و تدبیر در زندگى: برنامه هاى نیک، همچون دانه هاى تسبیحى هستند که عقل با برنامه ریزى نیکو آنها را گردهم آورده است. پس برنامه ریزى نیک، نقش نخ تسبیح را نسبت به دانه هاى آن بازى مى کند. عقل با برنامه ریزى و تدبیر خود موجب انسجام قواى درونى و شئون نفسانى انسان شده، از این طریق، به حیات او نظم و نظام مى بخشد (محمدى رى شهرى، ۱۴۱۶ق، ج ۷، ش ۲۷۸۱). نظم و تدبیر زندگى و هماهنگى افعال و برنامه هاى گوناگون انسان، نتیجه انسجام و یکپارچگى قواى درونى او تحت تدبیر عقل است؛ ازاین رو، در روایات شریف، بهترین دلیل بر زیادى عقل، حسن تدبیر (همان، ح ۳۱۵۱) و برترین مردم در عقل، بهترین آنها در تقدیر و برنامه ریزى معاش خود شمرده شده است (همان، ح ۳۳۴۰).برنامه ریزى عاقلانه از نظر اهل بیت علیهم السلام، آن گونه برنامه ریزى است که برآورنده همه نیازهاى مادى و معنوى انسان باشد (حرّعاملى، ۱۴۰۹ق، ج ۱۶، ص ۹۶).نماگر ۲. نیکوگفتارى (کم گویى، گزیده گویى، سنجیده گویى، به جاگویى): عاقل هم سخن نیک مى گوید، هم نیکو سخن مى راند (تمیمى آمدى، ۱۳۶۶، ص ۳۳۵۴). سخنِ نیک و سخنْ نیک راندن، از مؤلفه هاى شایسته رفتارى و رفتار شایسته است. زمانى که عقل آدمى کامل شد، کمتر سخن گوید (مجلسى، ۱۴۰۴ق، ج ۱، ص ۱۵۹) و اگر مصلحت در سخن بیند، گزیده و سنجیده گوید؛ چه زبان عاقل در پس دهان او و در درون دلش قرار دارد (نهج البلاغه، ۱۳۷۹، ص ۴۷۶). اغلب اوقات عاقل به سکوت مى گذرد (ابن شعبه حرانى، ۱۳۶۳ق، ص ۳۹۷).نماگر ۳. نیکوخورى و نیکوخوابى (کم خورى و کم خوابى): همان گونه که گفته شد، سبک زندگى، تمام مسائل زیستى هر فرد از جمله نوع مسکن (فاضلى، ۱۳۸۷)، مدل لباس، الگوى مصرف، شیوه آشپزى، خورد و خوراک، نظافت، بهداشت و ورزش را شامل مى شود که جاى نماگرهاى آنها در تربیت زیستى است (فاضلى، ۱۳۸۵؛ رحمت آبادى و آقابخشى، ۱۳۸۵). در اینجا به یکى از مهم ترین و بارزترین مصادیق معیشت طیبه و زیست طیب، یعنى خور و خواب طیب اشاره مى شود. ازآنجاکه شکم باره، طاغى بوده و عاقل، طغیانگر نیست، پس عاقل شکم باره نخواهد بود (کلینى، ۱۳۶۵، ج ۶، ص ۲۶۹؛ مجلسى، ۱۴۰۴ق، ج ۷۴، ص ۲۱ـ۲۳).همچنین، عاقل به موقع مى خوابد و به موقع بیدار مى شود. این نماگر یا شاخص ساده، خود نیز داراى نماگرها و شاخص هاى خردترى است که باید در تربیت جسمانى و بدنى بررسى شوند. شیوه کلى زیست اسلامى، حفظ تعادل و سیر در مسیر اعتدال است (اعراف: ۳۱). اسراف در هزینه ها و جشن ها، اتراف در استفاده از ابزار مادى، رفاه زدگى و روى آوردن به تجمل و مصرف افراطى و رقابت در انتخاب لباس، خودرو و مسکن، نشانه هاى بارز سیطره مادیت و سلطه سبک زندگى غربى به شمار مى روند (چاوشیان و اباذرى، ۱۳۸۱).ب) کارهاى نیکو و حُسن فعلى: انسانى که بر اساس الگوى اسلامى تربیت عقلانى، تحت تدبیر عقل خود قرار گرفته، داراى کردارهاى شایسته و افعال طیبه خواهد بود. البته هر که کار نیک کرد، نیکوکار و عاقل نخواهد بود. انسانى که حیات عقلى نیافته نیز گاه، تحت تأثیر عوامل درونى و بیرونى کارهاى نیکى از او سر مى زند، اما آنچه به عنوان مؤلفه حیات عقلى به شمار مى آید، کردارهاى نیکى است که ناشى از حاکمیت عقل بر قواى نفسانى، تخلق به اخلاق الهى و تؤدّب به آداب انسانى باشد. شرط تحقق الگوى اسلامى تربیت عقلانى، هماهنگى با دیگر ساحت هاى تربیتى همچون تربیت اخلاقى است.ازاین رو، تربیت یافته عقلى، حتما انسانى متخلق بوده و فضایل اخلاقى در او ریشه دار خواهد بود نه گذرا. عقل، مانند درخت است و ثمره و بار آن جود، سخا و حیا (تمیمى آمدى، ۱۳۶۶، ج ۱، ص ۳۶۵). شخص عاقل خود را بر دیگران ترجیح نداده، از روى تواضع با دیگران برخورد مى کند؛ در نتیجه، خداى عالم او را سربلند، رفیع و پرآوازه قرار مى دهد (همان، ج ۱، ص ۱۷۸). در ذیل، به برخى از کارهاى نیکو اشاره مى شود:نماگر ۱. برنامه هاى نیکو: برنامه هاى حلالى که انسان به وسیله آنها نیازهاى مادى و معنوى خود را برآورده مى کند، برنامه هاى نیک شمرده مى شوند. مناجات، محاسبه نفس (مجلسى، ۱۴۰۴ق، ج ۷۵، ص ۶و۷)، تفکر و تفریح سالم از برنامه هاى نیکو و طیب شمرده مى شوند (حرّعاملى، ۱۴۰۹ق، ج ۱۶، ص ۹۶). برنامه هاى نیک، محتواى برنامه ریزى را تشکیل مى دهند. اگر نحوه کنارهم چیدن برنامه هاى نیک، درست، متوازن و نیکو باشد، برنامه ریزى نیز نیکو خواهد بود.نماگر ۲. گفتارهاى نیکو: گفتارهاى طیب، گفتارهاى ناشى از دانش و اندیشه بوده، سخنان عالمانه، حکیمانه و عارفانه را شامل مى شوند. البته، هر که کلام عالمانه و جمله عارفانه اى بر زبان آورد عاقل نیست (نهج البلاغه، ۱۳۷۹، حکمت ۱۰۴ و ۱۰۷؛ مجلسى، ۱۴۰۴ق، ج ۲، ص ۳۶و۱۱۰)، ولى هر عاقلى لاجرم حکیمانه سخن خواهد گفت. علم، هم فرآورده عقل است (محمدى رى شهرى، ۱۴۱۶ق، ج ۷، ح ۲۷۸۴)، هم فراهم آورنده آن (مجلسى، ۱۴۰۴ق، ج ۱، ص ۹۹).رابطه علم و عقل، رابطه اى دوسویه بوده و همان گونه که علم، موجب رشد عقلى، و علم آموزى یکى از شیوه هاى تربیت عقلى شمرده مى شود، از عقل نیز، علم به وجود آمده، تولید علم مرهون تربیت عقل است. به فرموده قرآن کریم، تعقل و تدبر در آیات تکوینى و تدوینى، تنها براى کسانى میسّر است که به واسطه نور علم و معرفت الهى، دانش و بینشى روشنگرانه و اندیشه و انگیزه اى تابناک یافته باشند (عنکبوت: ۴۲؛ مجلسى، ۱۴۰۴ق، ج ۱، ص ۱۶۴).آنچه نشانگر تربیت یافتگى عقل است، گفتارهاى نیکى است که ناشى از زمام دارى و میزبانى عقل باشند، نه سخنان نغزى که مهمان حافظه و ذهن انسان شده باشند. دانشمندانه سخن راندن، زمانى نشانه فرزانگى و دانشمندى است که از درون بجوشد و با برون هماهنگ باشد. گفتار نیکو مستلزم رفتار نیک است. پس، پندار، گفتار و رفتار نیک باید همراه و هماهنگ با یکدیگر باشند. همان گونه که هر عاقلى، عالم است، عالم واقعى نیز عاقل و عامل به علم خود خواهد بود (موسوى خمینى، ۱۳۶۵، ح ۲۳، ص ۳۷۳).منزلت انسان در پس سخن او و قیمت واقعى سخن به اندازه فهم صاحب سخن است. از نگاه اسلام، ارزش همه افعال اختیارى انسان به مقدار معرفت، رضایت و سپاسگزارى او نسبت به خداى متعال بوده، تدین انسان با تعقل و تفقه او ارزش گذارى مى شود (کلینى، ۱۳۶۵، ج ۱، ص ۱۶، ح ۱۲). علم الهى و معرفت نسبت به خداى متعال، موجب حکمت (بقره: ۲۶۹)، رضایت مندى، شکرگزارى، حسن ظن به خدا و تسلیم شدن در برابر تقدیر شده (کلینى، ۱۳۶۵، ج ۱، کتاب العقل و الجهل)، اینها همه زیبایى پندار، گفتار و رفتارهاى انسان را در پى خواهند داشت.نماگر ۳. خواب و خوراک نیکو: مزاج عاقل، نسبت به خبائث، ناسازگار بوده، فقط به طیبات میل دارد. اگر کسى به خوردنى ها و آشامیدنى هاى ناسالم و مصنوعى خو گرفته، به یقین عاقل نخواهد بود. نتیجه خوراک نیک و تغذیه طیب و طبیعى، توانایى بر اعمال نیک (مؤمنون: ۵۱) و نتیجه اعمال نیک، دیدن رؤیاهاى نیک خواهد بود (کلینى، ۱۳۶۵، ج ۸، ص ۹۰).۲. حیات عقلى جمعى یا سلوک اجتماعى عاقلانهعاقل در حیات فردى و اجتماعى خود، از سبک فردى و سلوک اجتماعى معقول برخوردار است. شاخص هاى سلوک اجتماعى عاقلانه، داراى مؤلفه هاى مختلفى است که همگى برخاسته از شاخص هاى حیات عقلى فردى هستند. توجه به این نکته در تبیین مؤلفه هاى سلوک اجتماعى عاقل نقش محورى دارد که گرچه صفاتى همچون تواضع، ادب، وقار، عزت، عدالت و مجاهدت در ارتباط با دیگران نمود مى یابند، ولى ریشه همه آنها وجود ملکات نفسانى حمیده و خصلت هاى قلبى پسندیده در درون فرد عاقل و مؤمن است. شیوه تعاملات اجتماعى انسان برخاسته از ویژگى هاى روان شناختى او بوده، همه رفتارهاى جمعى او در خصوصیات فردى اش ریشه دارند.در ذیل، به برخى از مؤلفه هاى سلوک اجتماعى عاقلانه اشاره مى شود:الف) سلوک متواضعانه: سلوک مؤدبانه و متواضعانه با همگان، یکى از مؤلفه هاى حیات عقلى در بعد اجتماعى به شمار مى رود. عاقل، به مقتضاى عقل خود، همه چیز را از خدا دانسته، در مقابل او احساس فقر و احتیاج مى نماید. ازاین رو، انسان فرهیخته متواضع بوده، در مقابل خلق و خالق گردن فرازى نمى کند. سلوک متواضعانه و مؤدبانه خردمند، موجب انس مردم با او و احساس رحمت و رضایت مى شود. عاقل خود را بر دیگران ترجیح نداده، از روى تواضع با دیگران برخورد مى کند؛ در نتیجه، خداى عالم او را سربلند، رفیع و پرآوازه قرار مى دهد (تمیمى آمدى، ۱۳۶۶، ح ۳۳۵۴). البته، تواضع منافات با متانت نداشته، ازاین رو، یکى از شاخص هاى رفتارى انسان عاقل، وقار در رفتار است که شاخص بعدى خواهد بود (محمدى رى شهرى، ۱۴۱۶ق، ج ۷، ح ۲۷۸۴؛ تمیمى آمدى، ۱۳۶۶، ج ۶، ص ۴۵۳).ب) سلوک عزتمندانه: نشانه دیگر سلوک اجتماعى عاقلانه، وقار در عین تواضع و عزت در عین نیاز است. به فرموده امیرالمؤمنین على علیه السلام، یکى از شاخص هاى رفتارى عاقل، وقار است (تمیمى آمدى، ۱۳۶۶، ج ۶، ص ۴۵۳). برخورد موقرانه با متکبران، مستکبران، طواغیت و جوابره، مستلزم سلوک عزتمندانه و ظلم ناپذیرى است. کامل ترین مردم از لحاظ عقل، خائف ترین و مطیع ترین ایشان نسبت به خداى سبحان [است] و کم عقل ترین ایشان کسى است که از سلطان جائر ترسیده، مطیع ترین فرد در اجراى اوامر او باشد (همان، ج ۲، ص ۴۲۸).عقل و عاقل از اطاعت طاغوت (زمر: ۱۷و۱۸) و قدرت هاى شیطانى که به گناه و نافرمانى از خدا امر مى کنند، اجتناب کرده، دیگران را نیز امر به خوبى و اطاعت از خدا مى کند (محمدى رى شهرى، ۱۴۱۶ق، ج ۷، ح ۲۷۸۴). به طور کلى، اعمال رحمانى و خداپسند، نشانگر عقلانیت، و عمل ناپسند، غیرمعمول، ناهنجار و شیطانى، شاخص کم عقلى اند (کلینى، ۱۳۶۵، ج ۱، کتاب العقل و الجهل).ج) سلوک متعبدانه: تربیت یافته عقلى مؤمن به خدا و متعبد به شریعت او بوده و ازاین رو، همه رفتارهاى فردى و اجتماعى عاقل، مطابق موازین شرعى خواهد بود. سلوک عاقلانه، ملازم و همراه سلوک مؤمنانه، متعبدانه و عارفانه است. رسول اکرم صلى الله علیه و آله، اداى هیچ تکلیفى از تکالیف الهى را بدون فهم، معرفت و تعقل نسبت به آن کامل نمى دانند (محمدى رى شهرى، ۱۴۱۶ق، ج ۷، ح ۲۷۸۵). بنابر ادلّه عقلى و نقلى، ایمان (ر.ک: کلینى، ۱۳۶۵، ج ۲، ص ۲۳۲)، عبودیت، تقرب، تدین (همان، ج ۷، ح ۲۷۸۴) و تسلیم در برابر دستورات خدا (همان، ج ۱، کتاب العقل و الجهل) از نشانه هاى حیات عقلى به شمار مى روند (تمیمى آمدى، ۱۳۶۶، ح ۱۶۹۳).انسان عاقل، هدایت یافته به سمت خدا و تسلیم در برابر دستورات او بوده، ازاین رو، به تک تک قوانین الهى پایبند است و همگى آنها را به جا مى آورد (محمدى رى شهرى، ۱۴۱۶ق، ج ۷، ح ۲۷۸۴). بسیارى از دستورات الهى، دربردارنده احکام اجتماعى، اقتصادى و سیاسى است که روحیه تعبد عاقل موجب پایبندى او به این فرامین خواهد شد.لازم به ذکر است که روحیه تعبد و تدین، امرى کیفى بوده، غیر از عبادت کمّى، دین دارى ظاهرى، انجام مناسک دینى و کثرت اعمال عبادى به شمار مى روند. ازاین رو، عبودیت، تسلیم و التزام قلبى به همه دستورات الهى، درجاتى بر اساس میزان معرفت انسان ها دارند (صدوق، ۱۳۷۶، ص ۴۳۱؛ تمیمى آمدى، ۱۳۶۶، ح ۹۵۵۳). پس همان گونه که عقلانیت داراى مراتب فراوان است، ایمان و عبودیت نیز مراتب بى شمار داشته (مجلسى، ۱۴۰۴ق، ج ۱، ص ۴۲و۹۶)، عاقل ترین انسان ها پایبندترین و نزدیک ترین ایشان به خداى عالم خواهد بود (تمیمى آمدى، ۱۳۶۵، ج ۲، ص ۴۴۳؛ طبرسى، ۱۳۳۹ق، ج ۱۰، ص ۴۸۷). روحیه تعبد، موجب رعایت یکسان حق اللّه و حق الناس از جانب انسانى مى شود که به حیات عقلى، زندگى یافته است.د) سلوک عادلانه: عاقل به مقتضاى عقل خود، در عرصه فردى و اجتماعى عادل خواهد بود. به عاقل مى توان اقتدا و اعتماد کرد؛ چراکه عقل منزّه از منکر و آمر به معروف است (محمدى رى شهرى، ۱۴۱۶ق، ج ۷، ص ۲۷۸۴). مهم ترین نشانه عقل این است که با عقل، رهایى از آلودگى و گناه حاصل مى شود (تمیمى آمدى، ۱۳۶۶، ج ۳، ص ۸۴)؛ چه قلوب را خیالاتى زشت است که عقل ها از آنها بازمى دارند (همان، ح ۷۳۴۰). دامن عقل از بدى ها و زشتى ها به دور، و عاقل دعوت کننده به خیرهاونیکى هاست (همان، ج ۱، ص ۳۲۸). این نزاهت، ناشى از کرامت ذاتى انسان (اسراء: ۷۰) و سبب کرامت اکتسابى اوست (تمیمى آمدى، ۱۳۶۶، ج ۲، ص ۴). طهارت و پاکى عاقل، موجب فراهم شدن زمینه هاى به کارگیرى او در امور اجتماعى خواهد شد.رعایت عدالت فردى و اجتماعى، ثمره روحیه تعبدى است که در باریافتگان به حیات عقلى به وجود آمده است؛ چراکه فقط کسانى مراعات شریعت را نموده (محمدى رى شهرى، ۱۴۱۶ق، ج ۷، ص ۲۷۸۵)، از تعدّى و تجاوز به حدود الهى بیمناکند که قلب آنها به نور معرفت منور باشد، عالم در عرف قرآن کریم، همان عاقل است. پس عدالت، تقوا (بقره: ۱۹۷)، پاک دستى، پاک چشمى، نزاهت، خشیت و حیا از خداوند مخصوص عقلا بوده، از شاخص هاى سلوک ایشان با خدا و خلق به شمار مى روند. ازاین رو، اگر به کسى به دلیل رعایت نکردن عدالت فردى و اجتماعى نتوان اقتدا کرد، عاقل نیست. البته، هرچند که عدالت و امامت ذومراتب هستند، ولى همه مراتب آنها از نشانه هاى عقل به شمار مى روند (تمیمى آمدى، ۱۳۶۶، ح ۹۴۳۰).ه.) سلوک معتدلانه: اعتدال و میانه روى، از ویژگى هاى سلوک اجتماعى عاقل است (ر.ک: طباطبائى، ۱۴۱۷ق، ج ۱، ص ۴۸۲). تسلط بر نفس در تعاملات و تداوم کردار نیک و رفتارهاى اجتماعى معتدلانه، نشانه تحقق عقلانیت و خردورزى است. اگر عقل، حاکم بر قواى نفس شده باشد، نشانه هاى خردورزى را در همه احوال حفظ خواهد کرد، ولى اگر عقلانیت، فقط در بخش فکرى بوده، حکومت آن بر نفس محقق نشده باشد، خردورزى مختص به حالات طبیعى و زندگى عادى خواهد بود.بنابر الگوى اسلامى تربیت عقلانى، عاقل کسى است که هم متفکر باشد و هم تفکر او حاکم بر همه احوال و شرایط زندگى او باشد، نه صرفا در شرایط عادى و طبیعى. ازاین رو، امیرالمؤمنین على علیه السلام راه سنجش و ارزیابى عقلانیت مردم را اندازه گیرى میزان حفظ تعادل آنها در وضعیت هاى ویژه زندگى معرفى مى فرمایند (تمیمى آمدى، ۱۳۶۶، ج ۴، ص ۱۳۸).و) سلوک صادقانه: عاقل کسى است که گفتارش، کارهایش را تصدیق کند (همان، ج ۱، ص ۳۶۵)؛ چه عاقل هنگامى که بداند، مطابق علمش عمل کند و چون عمل کند، خالصانه و براى خدا انجام دهد و چون به درجه مخلصان رسد، در کنج عزلت نشسته، وقتش را با حضرت دوست سپرى کند (همان، ج ۲، ص ۵۸). این در حالى است که اگر اندیشه بر قواى نفسانى حاکم نباشد، انسان از یک رنگى و تعامل صادقانه با مردم خارج مى شود؛ در نتیجه، میان قول و فعل او جدایى افتاده، شخص به سلوک منافقانه و گرفتن رنگ هاى متعدد دچار خواهد شد.ز) سلوک مجاهدانه: انسان عاقل به دلیل احساس مسئولیتى که بر اثر طهارت روح و روحیه تعبد در او وجود دارد، در سلوک اجتماعى خود منشأ برکت است. انسان عاطل و مسئولیت ناپذیر، عاقل نبوده، بلکه میتى در میان احیا است (نهج البلاغه، ۱۳۷۹، خ ۸۷). سلوک اجتماعى انسان زمانى معقول خواهد بود که وظیفه خود را شناخته، مشغول به شغلى مطلوب باشد. عاقل خود را مسئول در قبال خود، خدا و خلق دانسته، ازاین رو، نمى توان عاقلى را پیدا کرد که فارغ باشد.عاقل، لاجرم شاغل بوده (همان، خ ۱۶)، در یکى از این چند وضعیت یافت مى شود: یا در حال تلاش براى حل مشکلات زندگى، امرار معاش و کار تولیدى و اقتصادى، یا در حال قدم برداشتن براى امور اخروى، معنوى و مسائل مربوط به معاد و یا مشغول به لذایذ مشروع طبیعى، فطرى و انسانى (مجلسى، ۱۴۰۴ق، ج ۱، ص ۱۳۱). اشتغال دایمى عاقل، موجب سودمندى و کارآمدى او براى مردم و ظهور نشانه دیگرى خواهد شد و آن نشانه این است که حیات عاقل براى مردم مغتنم و ممات او سبب ماتم خواهد بود (نهج البلاغه، ۱۳۷۹، قصار ۱۰؛ نورى طبرسى، ۱۴۱۱ق، ج ۸، ص ۳۱۷). جدول شاخص ها و نماگرهاى حیات عقلى نماگرهای حیات عقلی انفرادی و اجتماعی شاخصهای ساده یا نماگرهای تحقّق حیات عقلی مؤلفهها شاخص ترکیبی میزان آگاهی از شاخصهای برنامهریزی نیک که در روایات بیان شده نیکوکرداری حیات عقلی فردی یا سبک زندگی معقول میزان رعایت حال و توجه به اشتیاق مخاطب در هنگام سخن گفتن میزان رعایت زمان و مکان در سخن گفتن نسبت اصرار، تکرار، مشاجره و مجادله در کلام به اکتفا کردن به ضرورت میانگین تعداد ساعات خواب ساعات خوابیدن و بیدارشدن نسبت سیرخوردن به دستکشیدن از غذا پیش از سیری درصد انطباق اقلام سبد خرید خانوار با شاخصهای مطلوب اسلامی تعداد وعدههای غذایی درصد انطباق برنامه زندگی با شاخصهای برنامه اسلامی میزان آگاهی از شاخصهای شرعی حلیت و مطلوبیت کردار کردار نیک میزان آگاهی از شاخصهای تربیت اسلامی در ساحتهای مختلف میانگین دفعات مراجعه به رساله عملیه در ماه میانگین دفعات مراجعه به متخصصان اسلامی در ماه نسبت مراجعه به متخصص تغذیه اسلامی به مراجعه به متخصص تزکیه اسلامی میزان تقید به واجبات، مانند نمازهای یومیه، نماز جمعه، امر به معروف و نهی از منکر درصد ادای حقوق واجب مالی میزان تقید به نوافل و مستحبات، مانند نماز اول وقت و جماعت، دائمالوضو بودن و روزه درصد ادای حقوق مستحب مالی نسبت غذاهای مصنوعی به غذاهای طبیعی در سبد خرید خانوار نسبت رؤیاهای خوشایند به کل رؤیاها درصد تحقّق شاخصهای سلامت و بهداشت جسمی، روحی و روانی درصد رعایت حرمت همه انسانها و مخلوقات سلوک متواضعانه حیات عقلی جمعی یا سلوک اجتماعی عاقلانه درصد رضایت والدین، همسر، اقوام، اساتید، دوستان و آشنایان از متربّی نسبت تبسّم، خوشرویی و مدارا با مردم به عبوسی، دعوا و ناسازگاری با آنها نسبت سلام ابتدایی به ردّ سلام (نسبت سلام کردن به جواب سلام دادن) درصد رعایت شاخصهای سلام کردن؛ مانند افشای سلام، بسط سلام به کوچک و بزرگ، ابتدای سلام در مواجهه با بزرگتر و غیره نسبت روابط اجتماعی برقرارشده به روابط اجتماعی حفظ شده، اعم از روابط دوستی، خانوادگی و عمومی درصد رضایتمندی متربّی از روابط دوستی، خانوادگی و عمومی خود میزان احوالپرسی در هنگام ملاقات با آشنایان نسبت خداحافظی ابتدایی متربّی به صبرکردن او برای خداحافظی مخاطب نسبت سکوت کردن به حرفزدن در هنگام معاشرت و مسافرت نسبت صدای متربّی در هنگام صلوات به صدای عموم (همسطحی و یا کمی بالاتر بودن صدای صلوات از صدای عموم، شاخص تواضع است.) نسبت احترام به زرمداران و زورمداران در مقایسه با احترام به اقشار متوسط جامعه درصد تأثیر ترس از زورمداران و کارگزاران در بازگویی حق و دفاع از مظلوم سلوک عزتمندانه نسبت شوخیهای حق و مزاحهای مشروع به کل شوخیها درصد یاد خدا در هنگام شوخی میزان توجه به نشاط دیگران در هنگام شوخی نسبت حساسیت به روح مناسک عبادی در مقایسه با احکام ظاهری آنها سلوک متعبّدانه درصد حضور قلب در نماز میانگین تعداد مراجعان و اعتمادکنندگان به متربّی در مشکلات مادی و معنوی در ماه نسبت تحمّل مردم و حضور در میان آنها به انزوا و خانهنشینی میزان سحرخیزی (از ثلث آخر شب تا طلوع آفتاب) میانگین دفعات زیارت اولیای دین از دور در شبانهروز و از نزدیک در طول سال نسبت اعمال منطبق بر رساله عملیه به کل اعمال سلوک عادلانه میزان احترام به حقوق دیگران درصد پرداخت حقوق و دیون مالی نسبت ملاحظه نظر و پسند دیگران به ملاحظه نظر و پسند خود درصد تغیّر حال و تظلّم و دادخواهی هنگام مشاهده ظلم امکان اقتدا به متربّی و امام قراردادن او در نماز جماعت درصد خوشقولی و پایبندی به تعهدات و مقررات نسبت صلاحیت ظاهری به صلاحیت باطنی سلوک معتدلانه نسبت رعایت آداب و رسوم خرافی به رعایت آداب شرعی، رسوم عرفی و سنن عقلایی نسبت افراط و تفریط به رعایت حدود شرعی و عرفی نسبت نشاط در کارهای خیر علنی به نشاط در کارهای خیر پنهان سلوک صادقانه نسبت کارهای خیر علنی به کارهای خیر پنهانی نسبت جلب تأثیر پسند خدا به تأثیر پسند دیگران نسبت تلاش برای جلب توجه مردم به تلاش برای دورماندن کار خیر از نظر مردم نسبت کارهای فردی به کارهای عامالمنفعه سلوک مجاهدانه نسبت گرهگشایی از مشکلات فردی به گرهگشایی اجتماعی سهم متربّی در تولید و خدمترسانی به جامعه اسلامی میزان تلاش برای توسعه، رفاه و حل مشکلات زندگی فردی و اجتماعی میزان تلاش برای ارتقای سطح معنوی و حیات اخروی خانواده و جامعه نتیجه گیرىسبک زندگى با رویکرد اسلامى، مبتنى بر معنا و فلسفه زندگى اسلامى است، نه معنا و فلسفه زندگى مادى و سکولار. این در حالى است که سبک زندگى در اصطلاح کنونى غرب، به هنرهاى تزئینى، همچون سبک دادن به باغچه، گل کارى، دکوراسیون و فرش کردن خانه تنزل یافته و امروزه مفهوم سبک زندگى تداعى گر تقلید از رهاوردهاى صنعتى و سبک هاى ارائه شده از زندگى مصرفى دولت هاى سکولار و انطباق خود با تیپ هاى شخصیتى یا گروه هاى فرهنگى خاص است. در رویکرد مادى و سکولار، موسیقى، تلویزیون و آگهى هاى بازرگانى تصویرهایى بالقوه از سبک زندگى ارائه داده، این تصویرها پیروى از سبک خاصى براى زندگى را القا مى کنند تا مردم براى نیل به آن هر ابزارى را که لازم است فراهم سازند.فلسفه زندگى مادى، رشد عقل ابزارى و نیل به رفاه دنیوى بوده، ولى فلسفه زندگى اسلامى به دلالت آیات و روایات، رهایى از حجاب هاى مادى و دستیابى به حیات معنوى و هویت عقلى است. آنچه در رویکرد مادى، معناى زندگى تلقّى مى شود، در رویکرد الهى و اسلامى، معناى مردگى به خود مى گیرد. با توجه به تفاوت فلسفه و معناى زندگى در رویکرد مادى و اسلامى، مفاهیمى همچون حیات طیبه، سنت انسانى، سبک زندگى و الگوى پیشرفت، باید با در نظر گرفتن فلسفه و معناى زندگى در اسلام معنا شوند. طبق این مبنا، سبک فردى عقلانى و سلوک اجتماعى عاقلانه که در این تحقیق، از مؤلفه هاى سبک زندگى اسلامى به شمار رفته اند، حاکمیت عقل بر همه جنبه هاى مادى و معنوى و دنیوى و اخروى زندگى را دربر خواهد گرفت.شاخص هاى سبک زندگى عقلانى در دو مؤلفه «نیکوکار بودن» و «کارهاى نیکو داشتن» خلاصه مى شوند. اگر گوهر ذات کسى قبول شد، در زمره نیکوکاران قرار خواهد گرفت، نه جزء کسانى که رفتارهاى نیکو و اعمال شایسته دارند. در قرآن کریم بین (صالحان) و «عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» فرق گذاشته شده است؛ آنهایى که کارهاى خوب و صحیح انجام مى دهند، مؤمن متوسط هستند و آنها که گوهر ذاتشان سالم شده و صلاحیت یافته، در زمره صالحان شمرده مى شوند. برخى با اینکه در دنیا اعمال صالح دارند، ولى به مرتبه صالحان نرسیده اند، بلکه در آخرت به آنها ملحق مى شوند؛ «وَ إِنَّهُ فِى الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ» (بقره: ۱۳۰).هر کدام از دو مؤلفه یادشده براى بعد فردى زندگى اسلامى، در مصادیقى همچون برنامه ریزى و نظم و تدبیر در زندگى، نیکوگفتارى و خورد و خواب نیکو و نیز داشتن برنامه هاى طیب، خواب طیب و خوراک طیب نمود پیدا مى کنند. روشن است که هریک از این نماگرها، شاخص ها و نماگرهاى خردترى دارند که باید در علوم مربوط به خود، مورد تجزیه و تحلیل و شاخص بندى قرار بگیرند. اما شاخص هاى سلوک اجتماعى عاقلانه، همگى در شیوه تعامل با دیگران نمود مى یابند. تعامل عاقلانه با خلق و خالق متعال، پدیدآورنده مؤلفه هایى همچون تواضع، تعبد، عزت، عدالت، اعتدال، صداقت، مسئولیت پذیرى و تلاش و مجاهدت خالصانه خواهد بود. بسیارى از شاخص هاى دیگر سبک و سلوک عقلانى، در همین مؤلفه ها قرار مى گیرند.مؤلفه هاى مطرح شده براى سبک زندگى عقلانى و سلوک اجتماعى عاقلانه، هر کدام مربوط به بعدى از ابعاد شناختى، عاطفى و رفتارى انسان و داراى زیرمجموعه هاى بى شمارى هستند. آنچه در این تحقیق موردنظر بوده، تنظیم این مؤلفه ها و نشانه هاى پراکنده در قالب حیات فردى و اجتماعى عقلانى و ارائه فهرستى به منظور انسجام و انتظام مباحث مربوط به سبک زندگى اسلامى بوده است. روشن است که تفصیل نماگرهاى حیات عقلى و سبک زندگى اسلامى، مستلزم بررسى همه جانبه تربیت شناختى، عاطفى و اخلاقى انسان و واکاوى مبانى، اصول، روش ها و موانع زیرمجموعه هایى همچون تربیت زیستى، بدنى، هنرى، زیبایى شناختى، سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و شغلى خواهد بود.منابعنهج البلاغه (۱۳۷۹)، ترجمه محمد دشتى، قم، ائمه.ابن شعبه حرانى، حسن بن على (۱۳۶۳ق)، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین.ابن فارس، احمد (۱۴۰۴ق)، مقاییس اللغة، قم، مکتبة الاعلام الاسلامى.اربلى، على بن عیسى (۱۳۸۱ق)، کشف الغمة، تبریز، بنى هاشمى.تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمد (۱۳۶۶)، غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبیلغات اسلامى.جوادى آملى، عبداللّه (۱۳۷۹)، تفسیر تسنیم، چ دوم، قم، اسراء.چاوشیان، حسن و یوسف اباذرى، «از طبقه اجتماعى تا سبک زندگى؛ رویکردهاى نوین در تحلیل جامعه شناختى هویت اجتماعى» (پاییز و زمستان ۱۳۸۱)،نامه علوم اجتماعى، ش ۲۶، ص ۳ـ۲۸.حرّعاملى، محمدبن حسن (۱۴۰۹ق)، وسائل الشیعه، قم، آل البیت.رحمت آبادى، الهام و حبیب آقابخشى، «سبک زندگى و هویت اجتماعى جوانان» (بهار ۱۳۸۵)، رفاه اجتماعى، ش ۲۰، ص ۲۳۵ـ۲۵۴.رضوى زاده، سیدنورالدین، «بررسى تأثیر رسانه ها بر تمایل به تغییر سبک زندگى روستایى» (پاییز ۱۳۸۴)، علوم اجتماعى، ش ۳۱، ص ۱۱۱ـ۱۴۴.روحانى، على و دیگران، «سبک زندگى و هویت ملى»، (۱۳۸۹)، مطالعات ملى، ش ۴۴، ص ۱۲۷ـ۱۵۲.صدوق، محمدبن على (۱۳۷۶)، الامالى، تهران، کتابچى.طباطبائى، سیدمحمدحسین (۱۴۱۷ق)، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، قم، جامعه مدرسین.طبرسى، فضل بن حسن (۱۳۷۹ق)، جوامع الجامع، قم، مصباحى.ــــــ (۱۳۳۹ق)، مجمع البیان، بیروت، داراحیاء التراث العربى.فاضل قانع، حمید، «سبک زندگى دینى و نقش آن در کار و فعالیت جوانان» (تابستان ۱۳۹۱)، مطالعات جوان و رسانه، ش ۶، ص ۳۶ـ۶۳.فاضلى، نعمت اللّه، «مدرنیته و مسکن؛ رویکردى مردم نگارانه به مفهوم خانه، سبک زندگى روستایى و تحولات امروزى آن» (بهار ۱۳۸۷)، تحقیقات فرهنگى، ش ۱، ص ۲۵ـ۶۴.کلینى، محمدبن یعقوب (۱۳۶۵)، الکافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه.متقى هندى، حسام الدین (بى تا)، کنزالعمال، بیروت، مؤسسة الرسالة.مجلسى، محمدباقر (۱۴۰۴ق)، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.محمدى رى شهرى، محمد (۱۴۱۶ق)، میزان الحکمة، قم، دارالحدیث.مکارم شیرازى، ناصر و همکاران (۱۳۶۷)، تفسیر نمونه، قم، مدرسة الامام امیرالمؤمنین علیه السلام.موسوى خمینى، سیدروح الله (۱۳۶۵)، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.مهدوى کنى، محمدسعید، «مفهوم سبک زندگى و گستره آن در علوم اجتماعى» (بهار ۱۳۸۷)، تحقیقات فرهنگى، ش ۱، ص ۱۹۹ـ۲۳۰.نورى طبرسى، میرزاحسین (۱۴۱۱ق)، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام.منبع: فصلنامه معرفت – شماره ۱۸۵ |
↧
مرورى بر شاخص هاى سبکزندگىاسلامى
↧