غزل محمدعلی بهمنی برای امام رضا (ع) شرمندهام كه همت آهو نداشتم شصت و سه سال راه به اين سو نداشتم اقرار ميكنم كه من – اين هاي و هوي گنگ- ها داشتم هميشه ولي هو نداشتم جسمي معطر از نفسي گاه داشتم روحي به هيچ رايحه خوشبو نداشتم فانوس بخت گمشدگان هميشهام حتي براي ديدن خود سو نداشتم وايا به من كه با همهي هم زبانيام در خانواده نيز دعاگو نداشتم شعرم صراحتيست دلآزار، راستش راهي به اين زمانهي نه تو نداشتم نيشم هميشه بيشتر از نوش بوده است باور نميكنيد كه كندو نداشتم؟! ميشد كه بندگي كنم و زندگي كنم اما من اعتقاد به تابو نداشتم آقا شما كه از همهكس باخبرتريد من جز سري نهاده به زانو نداشتم خوانده و يا نخوانده به پابوس آمدم؟ ديگر سوال ديگري از او نداشتم |
↧
شرمندهام كه همت آهو نداشتم
↧