جهان نیوز - سعید مستغاثی:* صحنهای در فیلم «آنی هال» ساخته وودی آلن وجود دارد که قهرمان داستان به نام آلوی سینگر (که خود وودی آلن نقشش را بازی میکند) مشغول تعریف کردن یک جوک است. او در این جوک میگوید: «...یک نفر میرود پیش روانپزشک و میگوید که برادرش دیوانه شده، چون او فکر میکند که یک مرغ است. دکتر میپرسد که خب، چرا برادرت را اینجا نمیآوری؟ و مرد پاسخ میدهد: همین کار را میخواستم بکنم، اما فکر کردم که به تخم مرغهایش احتیاج دارم...»!! به نظر میآید این جوک وودی آلن در فیلم «آنیهال» مصداق بامزهای از موقعیت موسسهای موسوم به «خانه سینما»ست و گروههایی که بر سر آن مشغول نزاع هستند. اگر سیر وقایعی که در این یکی دو سال بر سر این موسسه اتفاق افتاده را مرور کنید، تصدیق میفرمایید که ماجرا بسیار بامزهتر از جوک وودی آلن هم هست. موقعیتی که در عین بعد طنزآمیز، برای سینمای ایران و اهالی آن بسیار هم تلخ است. بیشتر از آن تلخی که در انتهای جوک وودی آلن احساس میشود. واقعیت این است که تا قبل از جریانات 2-3 سال اخیر و نزاع و چالش معاونت سینمایی با «خانه سینما»، آنان که موسسه فوق را واقعا «خانه سینما» میدانستند، تعداد قابل توجهی نبودند و در واقع خانه سینما به عنوان مدافع حقوق صنفی اهالی سینمای ایران در حد یک تصویر محو یا یک سایه و یا یک توهم تلخ جلوه میکرد! مهمترین موضوعی که «خانه سینما» را به عنوان جامعه اصناف سینمای ایران در حد یک توهم برای صنوف سینمایی تنزل میداد آن بود که این نهاد در طول این 25 سال تقریبا در هیچ یک از شکایتهای صنفی در دفاع از حقوق اعضایش خصوصا آنها را که صنوف درجه 2 تلقی میکرد، حضور نداشت و به وظیفه اصلیاش که دفاع از حقوق صنفی اهالی سینما در مقابل کارفرمایان سینمایی بود، عمل نکرد و البته این فقره نیز طبیعی بود، چرا که همواره هیئتمدیره و مدیریت عامل خانه سینما در تیول همان کارفرمایان بود که یا وابستگان به دولت بودند و یا از تهیهکنندگان به اصطلاح بخش خصوصی. (حضور امثال ضیاء هاشمی، منوچهر محمدی، فرشته طائرپور، ابوالحسن داوودی، محمدمهدی عسکرپور و... که همگی از تهیهکنندگان سینما بوده و هستند به عنوان عضو یا رئیس هیئتمدیره و یا مدیرعامل خانه سینما در طول سالهای گذشته، خود مؤید این ادعاست) و این نقض غرض مضحک همواره در طول دوران فعالیت خانه معروف به سینما وجود داشت و این سوال نزد اهالی سینما باقی بود که چگونه هیئتمدیره و مدیرعاملی که در اختیار کارفرمایان سینماست (در واقع همان تهیهکنندگان سینمایی) میتواند از حقوق صنفی کارگران و کارمندانش (همان صنوف درجه 2 که اکثریت اهالی سینما را تشکیل دادهاند) در مقابل همان کارفرمایان دفاع کند؟!! به هرحال اساسیترین حقوق صنفی و سندیکایی همواره در چالش مابین کارگر و کارفرما معنی پیدا میکند و اینجاست که انجمنهای صنفی و سندیکاها میبایست وارد عمل شوند. اما متاسفانه از آنجا که خانه سینما در چنبره تهیهکنندگان بوده و بیش از هر صنفی، حافظ و مدافع منافع همین کارفرمایان جلوه کرده، طبعا هیچگاه نتوانسته در طول فعالیت 25 ساله خود از حقوق صنفی اکثریت اعضای خود در مقابل کارفرمایان یا همان تهیهکنندگان دفاع کند و مضحکتر اینکه آلترناتیو آن خانه سینمای قبلی اینک به عنوان خانه سینمای 2 توسط گروه دیگری از همان تهیهکنندگان پرچمداری میشود و بخشی از همان تهیهکنندگانی که سالها در خانه سینمای قبلی، حقوق صنفی اهالی سینما را زیر پا گذاشتهاند اینک تحت لوای دفاع از آن اکثریت به میدان آمده و مدعیاند گروه مقابل مقصر هستند. در حالی که خود سالها سرنخ خانه سینمای مرحوم را در دست داشتهاند و باز هم مضحکتر اینکه این آقایان حتی برای ظاهرنمایی هم که شده در هیئتمدیره انتصابیشان از نمایندگان صنوف به اصطلاح درجه 2 استفاده نکردهاند و باز هم رئیس هیئتمدیره، یک تهیهکننده از صنف کارفرمایان است!! جل الخالق!!! (البته بنده در اینجا عنوان تهیهکننده سینمایی را مسامحتا به کار میبرم چون اغلب آقایانی که ادعای تهیهکنندگی دارند به لحاظ استاندارد سینمایی، زیر خط فقر دانش و تخصص و تجربه مربوطه هستند و کارنامهشان حکایت از همین واقعیت دارد که اساس بحران امروز سینمای ایران ناشی از عملکرد ناشیانه و غیر تخصصی همین افراد است که سالها تحت عنوان تهیهکننده و در واقع در حد واسطه و دلال، سینمای ایران را به بحران و اضمحلال کشاندند). از همین روی خانه موسوم به خانه سینما به جز حوالی مراسمی که تقریبا هر سال تحت عنوان جشن سینمای ایران برگزار میشد، محل رفت و آمد و نشست و برخاست برخی صنوف سینمایی نبود. گو اینکه در همان زمان حول و حوش جشن یاد شده نیز در نهایت، فقط نزدیک به 100 نفر از اهالی سینما نزدیک به یک ماه به تماشای یک سری فیلم مینشستند و شام و ناهاری هم صرف میکردند. 100 نفری که تقریبا 70 درصدشان به قول هیئتمدیره خانه مذکور از صنوف اصلی مانند تهیهکنندگان و کارگردانان و فیلمنامهنویسان و تدوینگران و فیلمبرداران و بازیگران و ... بودند که هر کدام از این صنوف 11 داور نماینده در هیئت داوران جشن داشتند و بقیه صنوف که در واقع 70 درصد اهالی سینمای ایران را تشکیل میدادند، 30 درصد بقیه داوران را معرفی میکردند. البته هر یک از این صنوف در هیئت داوری یاد شده تنها یک نماینده داشتند که اغلب هم رئیس صنف مذکور بود. در واقع خانه سینما، اهالی و صنوف سینمایی را به دو درجه یک و 2 (اصلی و فرعی) تقسیم کرده بود و از همین روی، صنوف درجه 2 که همواره به این تقسیمبندی معترض بودند، دیگر انگیزه چندانی برای ادامه فعالیت نداشتند. برخی از آنها مانند دستیاران فیلمبردار، خود را در وزارت کار ثبت نمودند (و بعضی هم درصدد چنین کاری بودند) و برخی دیگر نیز سال تا سال جلسهای برگزار نمیکردند. این در حالی بود که در میان همان صنوف حاکم بر خانه سینما، تشتت بسیاری وجود داشت. تهیهکنندگان، 4 شاخه شده بودند و هیچ کدام، دیگری را قبول نداشت و هر یک خود را صنف اصلی میپنداشت. ضمن اینکه اکثریت 4 شاخه فوق نیز خود را از دماغ فیل افتاده محسوب کرده و بقیه اهالی سینما را به نوعی نانخور خود به شمار میآوردند! فیلمنامهنویسان نیز برای خود دفتری جداگانه داشتند و صنف بازیگران نیز در سالهای اخیر دچار بحرانهای متعددی شده بود، یک بار صنفشان تعطیل شد، بعد انتخاباتی برگزار شد که گروهی آن را قبول نداشتند و به هر حال کجدار و مریز روزگار میگذراندند. کارگردانان نیز به همین منوال دچار تشتت و اختلاف بودند و شورای مرکزیشان چندین بار گرفتار تغییر و تحولات ناگهانی و استعفا و اعتراض و ... شد. بنابراین از خانه موسوم به خانه سینما به عنوان جامعه به اصطلاح اصناف سینمای ایران، تنها عملکرد صنفی که باقی مانده بود، یک دفترچه بیمه نیمبند «تامین اجتماعی» بود که تا همین اواخر (که به صورت خویشفرما در اختیار خود اهالی سینما قرار گرفت) و تا زمانی که در اختیار مدیریت این خانه قرار داشت، به صورت قطرهچکانی ارائه میشد و بیمهشدگان بینوای سینما بعضا هر 3 ماه یک بار بایستی راهی شعبه شمیران سازمان تامین اجتماعی میشدند، در صفهای طویل گوناگون وقت تلف میکردند تا برای 3 ماه دیگر دفترچه تقریبا بیخاصیت خود را تمدید نمایند! (چون دفترچه مذکور در بسیاری از مراکز درمانی اعتباری نداشت)! به جز قضیه دفترچه بیمه، صدور یک تاییدیه برای (البته برخی) اعضای شناختهشده سینما هم وجود داشت که به هنگام فوت در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شوند و البته احیانا تلاشی هم در جهت برگزاری مراسم تشییع جنازه و ختم هم انجام میشد!!...و دیگر هیچ!!! نشان به آن نشان که یکی دیگر از اقدامات صنفی این خانه برای اهالی سینما یعنی دایر کردن تعاونی مسکن ، سالها در قبضه عدهای خاک خورد و بعضا به نام اهالی سینما، برای افراد دیگر زمین و خانه تهیه شد تا اینکه به همت چند تن از اعضای «انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی» (که در طول فعالیت این خانه اگرچه همواره فعالترین صنوف بودند اما همواره مورد غضب هیئتهای مدیره قرار داشتند و همیشه قصد حذفشان از این موسسه دنبال میشد!) تعاونی مسکن فوق از چنگ بنیانگذارانش درآمد و بالاخره فعال شد و در دایرهای خارج از حیطه فعالیتهای خانه سینما (اما متاسفانه به نام و به کام آن ) برای بعضی از اهالی سینما، اقدام به تهیه مسکن و زمین کرد. نکته جالب آنکه از معدود مواردی که عدهای به خانه سینما آمد و شد میکردند، جلسات نمایش فیلم بود که توسط همان انجمن مغضوب منتقدان برگزار میگردید (و البته نیز اغلب افراد غیرعضو خانه سینما را به خود جذب میکرد) که آن هم پس از مدتی و به بهانههای مختلف توسط هیئتمدیره تعطیل شد و جالبتر آنکه برای برگزاری همان جلسات نمایش فیلم (که میتوانست تنها فعالیت فرهنگی خانه سینما محسوب شود ) از انجمن منتقدان هزینه اجاره سالن و دستمزد مسئول دستگاه نمایش فیلم طلب میشد!!! البته از حق نباید گذشت که پیش از تصدی هیئتمدیره کنونی، دو، سه باری هم بنهایی به ارزش 50 هزار تومان به تعداد محدود در بین برخی صنوف توزیع شد که گفته میشد به کسانی که بضاعت مالی ندارند، تعلق گیرد که البته تقسیم آن بنهای محدود هم خود جار و جنجالهایی به همراه داشت که در وهله اول کرامت و عزت هنرمندان سینما را زیر علامت سوال میبرد و نوعی صدقه هیئتمدیره به شمار میآمد! اما در برابر همه این خلأهای فعالیت صنفی (دفاع از حقوق صنفی، تامین مسکن، بیمه بیکاری، بیمه مستمر تامین اجتماعی، خدمات رفاهی و ...) تا دلتان بخواهد در طول حدود 25 سال در این موسسه موضعگیریهای سیاسی و حزبی و رانتجویانه انجام شد. از دعواهای مابین تهیهکنندگان (که به قندان پرت کردن و شاخ و شانه کشیدن هم کشید) برای اشغال صندلیهای کمیسیون اکران و برقراری مافیای پخش و نمایش ( برخی کارکنان خانه سینما هنوز فریادها و عربدههای تهیهکنندگان مزبور را به خاطر دارند که چگونه در صحن و حیاط خانه سینما میپیچید تا مثلا رانتی را از آن خود کنند) تا صدور بیانیه و اعلامیههای سیاسی در حمایت از گروه و باندهای خاص تا اعطای جایزه به فیلمهایی که ارزشهای جامعه و مردم را نشانه رفته بودند و بعضا حتی در دولت به اصطلاح اصلاحات هم توقیف شدند تا تبدیل جشن سالانه سینمای ایران از یک طرف به مکان شو و نمایش انواع و اقسام مدهای لباس و مدلهای مو (که حتی یک بار نیز به بازداشت دسته جمعی هیئتمدیره وقت در سال 1383 منجر شد) و از طرف دیگر به محل سردادن شعر و شعارهای سیاسی علیه خواستهای مردمی (تا حدی که روی صحنه جشن خانه سینما، خواستار تغییر وضعیت برای ایجاد زمینههای بازگشت امثال مخملباف و گلشیفته فراهانی شدند)، تا حمایت از به اصطلاح مستندسازانی که در جریان فتنه پس از انتخابات 88 در خدمت شبکه رسانهای آمریکا و انگلیس قرار گرفتند و تا همراهی خاموش و پنهان با جریان فتنه در طول 8 ماه پس از انتخابات که حتی به عدم معترضانه برگزاری جشن سینمای ایران نیز کشید و تا... * رئیس سابق «انجمن نویسندگان و منتقدان سینمایی ایران» |
↧
چرا «خانه سینما» فرو پاشید؟
↧