گروه فرهنگی جهان نیوز: موضوع اصلی نوشتار پیشرو، بررسی «رابطهی هنر و اخلاق» با استناد به نظریات برخی عالمان اخلاق صاحبنظر در عرصهی هنر دنیاست.۱. ضرورت نظارت بر محتوای آثار هنریبرخی مدعیان آزادی هنر، معتقدند: «کنترل آثار ادبی و هنری به هر حال این ضرر را دارد که به برخی دیگر از ارزشهای بشری مثلاً آزادی فکر، فردیت و خردورزی انسان، به نام حفظ اخلاقیات زیان میرساند. در واقع همه چیز در زندگی انسان تابع ملاحظات امنیت سیاسی قرار میگیرد. بدین سان در ادبیات و هنر صرفاً بعد اخلاقی آن در نظر گرفته میشود؛ در حالی که ادبیات و هنر ابعاد پیچیدهتری دارد که قابل تقلیل به اخلاقیات نیست و در نتیجه با خدشه به ادبیات و هنر، زندگی انسان فقیر میشود و بُعد زیباییشناسی و هنری صدمه میبیند. هنر بر عکس تبلیغات، پیچیدگیهایی دارد که نمیتوان آن را به پیام اخلاقی و سیاسی محدود کرد. ادبیات و هنر تبلیغاتی دیگر ادبیات و هنر نیست.» (بشیریه، ۱۳۸۶: ۲۵۳)در پاسخ به چنین دیدگاههایی باید گفت: مگر آزادی فکر، خردورزی و همچنین بُعد زیباییشناختی و هنری با حفظ و رعایت اخلاقیات تناقض دارد؟! حتی راهبران جوامع مدعی آزادی و لیبرالیسم، معتقدند افراد تا جایی آزادند که آزادی دیگران را محدود نکنند! یعنی یک هنرمند نباید و نمیتواند هر آنچه که «میخواهد» به دیگران عرضه کند مگر در موارد خاصی مانند ترویج «بیبند و باری» که آن را مترادف با آزادی توصیف میکنند! در سایر موارد، هیچ جامعهای، ساختارشکنی را بر نمیتابد.اگر بخواهیم به «هنر» به عنوان یک ابزار و رسانه ارتباطی بنگریم که حامل پیام است، پیامی که از استعدادها، ذوقیّات و مفاهیم ذهنی هنرمند نشأت گرفته و ذهن، روح و وجود مخاطب، گیرنده آن است: اولاً هر پیامی قابلیت عرضه به دیگران را ندارد، ثانیاً پیامهایی که بدون هیچگونه چارچوبی، به جامعه عرضه شوند، اذهان را مشوّش نموده و باعث ایجاد تناقضات ایدئولوژیک میگردد.عدم نظارت بر محتوای آثار هنری، پیامدهای منفی متعددی میتواند داشته باشد که اجمالاً به دو مورد کلی اشاره میگردد:۱-۱. انحراف از فلسفه آفرینشهنر زمانی معنا مییابد که در یک نمود عینی، متجلّی شده باشد و به عبارتی بیانگر درونیّات هنرمند است. به نحوی که اگر یک اثر هنری مورد تدقیق، تجزیه و تحلیل قرار گیرد و به اصطلاح مهندسی معکوس شود، ذات هنرمند را عیان میسازد. به همین دلیل است که علامه جعفری (رحمهالله) بر صفای درونی و خودسازی معنوی هنرمند تأکید دارند:«هنر با ارزشها سر و کار دارد و در نمودهایی عینیت مییابد که به مجرد ظهور، با حیات انسانها سر و کار مییابند. اگر هنر از درون انسان غیر مصفایی عبور کرد و نمود یافت، خسارت آن را چه کسی خواهد داد؟ مطلب به این سادگیها نیست که بگویند: این نبوغ انسانهاست، بگذارید که به فعلیت برسد. [...] از جانب دیگر این مسئله هم وجود دارد که آثار هنری در یک فعالیت فردی محدود نمیماند و بالاخره به جامعه ارائه خواهد شد و لذا باید آثار هنری توسط کسانی که هم در قلمرو حیات انسانی صاحب نظر هستند و هم با قلمرو هنر آشنایی کامل دارند،در کمال خلوص و با انگیزه هنر برای حیات معقول انسانها مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد. من بارها گفتهام که این سانسور هنر نیست بلکه نجات دادن حیات معقول انسانهاست.» (جعفری، ۱۳۹۲: ۱۰۳)یعنی چه بسا یک اثر هنری راه رستگاری را بر مخاطبان خود مسدود سازد و آنها را در «حیات طبیعی محض» محدود و محصور نماید به نحوی که چشم بر مبدأ و معاد ببندند و «مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرمهایی فربه و تنپرور بر میآید؟»[۱][۱](شهید سید مرتضی آوینی)۲-۱. تغییر ذائقه مخاطبمدعیان آزادی هنر، خود به این مسئله واقفند که حتی هنر غرب، آزاد نیست؛ بلکه در نهایت، روایتگر یکی از فلسفههاست و به یکی از آنها تقیّد و تعهد دارد؛ اما اینکه هر نوع تفکر، تخیّل و احساس اجازه ورود به جامعه داشته باشد، ذائقه مخاطب را نسبت به پذیرش واقعیّات و حقایق تغییر خواهد داد. همچنانکه علامه جعفری (رحمهالله) میفرمایند:«قرنها رگبار تناقضات را در غرب و بعضی از سرزمینهای شرق بر مغز مردم ریختند، تا آن جا که حالا دیگر مردم مغرب زمین از هر چه ایدئولوژی است، گریزان شدهاند؛ این اثر طبیعی همان رگبار تناقضات است. دیگر حساب این را نکردند که اگر قلمها را رها کنند تا هر اندیشه و تخیلی را که از مغز هر کسی میگذرد، روی کاغذها بیاورند و تحویل جامعه بدهند، افکار مردم یا در تضاد و تناقض آن امور با یکدیگر مختل میشود و یا چنان به مسائل هستی بیاعتنا و بیتفاوت میشود که کلاً از همه ایدئولوژیها میگریزد.» (جعفری، ۱۳۹۲: ۱۰۴-۱۰۳)۲. متولّی نظارت بر محتوای آثار هنریدر رابطه با متولّی امر نظارت بر محتوا نیز مانند سایر بخشها، تفاوت دیدگاه وجود دارد؛ بشیریه که اساساً بحث «تأثیرگذاری» هنر را مورد تشکیک و تردید میداند در اینجا طرح «نظارت بزرگسالان» را پیشنهاد داده است:«افراد بزرگسال با توجه به آنکه شخصیتشان تکوین یافته است، طبعاً کمتر تحت تأثیر قرار میگیرند اما در مورد کودکان، نوجوانان و جوانان، این نگرانی هست که مبادا آنها تحت تأثیر آثار ادبی و هنری منحرف شوند. مسئله این است که آیا مسئولیت آنها بر عهده پدران است یا دولتها؟در جایی که دولت خصلت پدرسالار پیدا کرده است، در واقع جانشین پدر شده است. در این شرایط کودک تحت تأثیر عوامل متعارض قرار میگیرد: از یک سو خانواده و از طرف دیگر، نهادهای ایدئولوژیک و غیره. و این از همان آغاز موجب چند شخصیتی شدن کودکان میشود. حال سؤال این است که ضرر این پدیده برای پیشرفت برای جوامع کمتر از عواقب سوء میزانی از آزادیهای هنری و ادبی است و بهتر نیست مسئولیت را به خود والدین واگذار کنیم که خردمند فرض میشوند؟» (بشیریه، ۱۳۸۶: ۲۵۲)چه بسیار وقایع تاریخی که سندی بر ردّ این دیدگاه هستند. مگر اکثر قریب به اتفاق مردان کوفه که به امام حسین (ع) نامه نوشته و آن حضرت را به دیار خود دعوت نموده و جایی که پای منافع شخصی به میان آمد، فرستاده امام معصوم را با دشمنان، تنها گذاشتند، جزو بزرگان نبودند؟! آیا میتوان گفت آنها شخصیتشان تکوین یافته بود؟! آیا این که همیشه نظر والدین نسبت به فرزندانشان، صائب و برتر است، یک اصل ثابت و لایتغیر است؟! به نظر میرسد «سن و سال» و «کهولت سن» به تنهایی محک مناسبی جهت سنجش میزان «دانایی» و «صحت بینش» افراد باشد.چنانکه خداوند متعال، بر نیکی به والدین و اطاعت از آنها تأکید نموده اما در عین حال وجود والدینی که راهی جز حق و حقیقت انتخاب نموده و جهت همراه ساختن فرزندانشان با خود تلاش میکنند را تصریح فرموده است: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْناً وَإِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِى مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَآ إِلَىَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکْم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۸) (و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکى کند[ولی] اگر آنها درکوشند تا چیزى را که بدان علم ندارى با من شریک گردانی، از ایشان اطاعت مکن، سرانجامتان به سوى من است و شما را از [حقیقت] آنچه انجام مىدادید باخبر خواهم کرد.)[۲][۲]در فرآیند انتقال جوامع از سنتی به مدرن و با پیشرفت گسترده رسانههای ارتباطی و همچنین تغییر ساختار خانوادهها، فرزندان اکثر زمان خود را به دور از والدین و در مراکز آموزشی و ... طی مینمایند، در چنین شرایطی چگونه بزرگسالان میتوانند نظارت تامّ و تمام بر «ورودی» و «خروجی»های ذهن آنها داشته باشند؟!بشیریه در ادامه میگوید:«در حقیقت هر سانسوری که از حدود خودش خارج شود، این فرض را که انسانها موجوداتی خردورز هستند، نقض میکند. همه والدین کم و بیش فرزندان خود را تا حدودی و در چارچوب اخلاقیات مورد قبولشان، سانسور میکنند؛ ولی وقتی دولت پا به میدان میگذارد، نتایج سوء اجتماعی به همراه میآورد. [...] این وضعیت میتواند به خانواده به عنوان اساس زندگی اجتماعی صدمه بزند. دخالتهای دولت در هر زمینه نباید به ضعف و تشتت در خانواده منجر شود.» (بشیریه، ۱۳۸۶: ۲۵۳-۲۵۲)لازم به ذکر است که اولاً «نظارت» لزوماً به معنای «سانسور» و مترادف با آن نیست! ثانیاً هر فرد در فرآیند جامعهپذیری خود متأثر از چند نهاد متفاوت و تحت مدیریتهای مجزا قرار دارد از جمله: رسانهها، نهاد آموزش و پرورش، گروه دوستان و خانواده. یعنی در عصر معاصر، تأثیر خانواده بر روند جامعهپذیری کودکان اگر نگوییم کمتر از سایر نهادها است، خیلی هم بیشتر نخواهد بود! آیا والدین توانایی نظارت بر تمامی تولیدات فکری و هنری جامعه را دارند؟! و آیا حوزه تخصص آنها، این اجازه را به آنها خواهد داد؟! بشیریه به این اظهارات بسنده نکرده و در ادامه گفته است:«تعبیر هر متنی بستگی به پیشفهمهای خوانندگان و متن زندگی آنها دارد. هرکس ممکن است متن را به یک شکل بفهمد. ثانیاً خود متون فی نفسه مبهماند و در پرتو تعبیر وضوح مییابند و تعبیرها هم تغییر میکنند. چون متون مبهماند نیازمند تعبیراند و تعبیرها طی زمان تغییر مییابند. ثالثاً همین که امکان تعبیرهای متعدد از یک متن هست، خود حکایت از غنای انضمایی هنر و عالم زیباییشناسی میکند. کوشش برای محدودسازی تعبیرها و تحمیل تعبیری واحد بر یک اثر ادبی و هنری معمولاً از ملاکها و علائق بیرون از متن نشأت میگیرد؛ نه از داخل متن. لذا در جمعبندی بحث باید گفت که هیچ تضمینی برای پیشبرد نظریات اخلاقی و سیاسی از طریق آثار ادبی و هنری نیست و در نتیجه هیچ تضمینی برای اصلاح اخلاقی جامعه از طریق این آثار نیست.» (همان: ۲۶۰-۲۵۹)راهکار علامه جعفری (رحمهالله) در این زمینه بسیار مناسب و سازنده به نظر میرسد: «بهترین راه برای برخورداری انسانها از علوم انسانی و هنرها، آن است که محصولات فکری و هنری توسط انسانهایی متفکر و مخلص و متخصص مورد بررسی قرار گیرد و بی آنکه حتی ناچیزترین اندیشه و یا اثر هنری نابود شود، مفیدها را به جامعه تحویل دهند و غیر مفیدها را مورد تحقیق قرار دهند تا حقیقت آنها گشوده شود.» (جعفری، ۱۳۹۲: ۱۰۴) یعنی متخصصین هر حوزه، امر بررسی و تجزیه و تحلیل تولیدات فکری و هنری را متقبّل شده و از ورود محصولاتی که با چارچوبهای دینی – در جامعه اسلامی- سازگار نیست، ممانعت به عمل آورند. ایشان بر ویژگیهای خاص این متخصصین تأکید میفرمایند که مبادا قصور آنها لطمه و آسیبی به مخلوقات فکری و هنری و مخاطبین آنها وارد نماید: «کارشناسان هنری حتماً باید عادل بوده و از ابعاد متنوع حیات معقول آگاهی داشته باشند، و گرنه هم نبوغهای هنر جامعه تباه خواهد شد و هم حیات مردم به پوچی کشانیده خواهد شد.» (همان: ۳۱)۳. هنر اخلاقی و هنرمند متعهدبرخی به دلیل تعبیرهای «اشتباه» و ناصحیحی که از «اخلاق»، «دین» و «هنر» دارند، بر این باورند که تأکید بر رعایت اصول دینی – که مفهومی کلیتر از اخلاق است- به معنای ایجاد «محدودیت» برای هنر و ممانعت از شکوفایی قریحه هنری است و بر این باورند که اگر یک هنرمند معتقد به نیهیلیسم، اثری هنر خلق کند، کار وی منافی با هنر آزاد نیست، ولی چنانچه یک هنرمند مسلمان، آموزههای دینی را حکایت کند، تخیل و آزادی و خلاقیّت خویش را باخته است. این دیدگاه از اساس، ساقط است. چرا که هنر متعهد، از ذوق و جوشش درونی هنرمند نشأت میگیرد، نه از بیرون؛ زیرا اگر عالم باطن و درون، الهی باشد، آنچه که از آن خواهد جوشید، خواه ناخواه هنر الهی خواهد بود. بنابراین، تدیّن با غلیان، جوشش و سیلان هنر تعارض ندارد.دین به هنر اجازه تخیلپردازی میدهد ولی برای آن چارچوب تعیین میکند تا تخیل با مصالح عالی انسان تعارض نیابد. به فرموده رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای (مدظلّهالعالی)، «کهنگی در همه چیز عالم میآید جز مفاهیم اصیل انسانی، اینها کهنگیبردار نیست. ابزارها عوض میشوند، رابطهها عوض میشوند، شکلها عوض میشوند، قالبها عوض میشوند؛ اما مفاهیم اصیل انسانی، کرامتهای انسانی، حسن و قبحهایی که عقل انسان آنها را تشخیص میدهد، آنها عوضبشو نیست؛ معرفت اسلامی همواره برای ما یک معرفت نو است. خود اسلام از اول در یک قالب صددرصد هنری ارائه شده و آن قرآن است.» (دغدغههای فرهنگی: ۳۸).هنر مشتمل بر دو عنصر «فرم» و «محتوا» است و محتوا خواه نا خواه متأثر از فلسفه، ایدئولوژی، دین و ... میباشد؛ چراکه خود هنر درباره این موضوعات، حکم مستقلی ندارد و به نوعی «مصرفکننده» و «ساحت متأخّر» است. به همین دلیل، هنر دارای اصنافی میشود که همه معنادارند: هنر لیبرالی، هنر مارکسیستی، هنر مسیحی، هنر یونانی، هنر اسلامی و ... .«هنر اسلامی؛ یعنی هنر کسی که مسلمان متعهّد است و به ارزشهای دینی تعهد و بر معارف دینی تسلط دارد؛ همین و بس. هر چه از چنین هنرمندی زاده شود، هنر اسلامی است. هنر اسلامی چیز دیگری نیست. بلی فقه اسلامی، با تعریف خاصّی که دارد از منبع وحی رسیده است.اما به این معنا، هنر اسلامی نداریم. ما تمدّن اسلامی و فرهنگ اسلامی داریم. مسلمانها در گذشته تمدّن و فرهنگی به وجود آوردند و علوم و صنایعی در دامن این تمدّن پا گرفت و رویید و بزرگ شد. برای چه به اینها اسلامی میگوییم؟ برای اینکه یک مشخصه بیشتر ندارند و آن اینکه مولود مسلمانان هستند. مسلمان هم یعنی کسی که آگاهی به معارف دینی و التزام به ارزشهای دینی داشته باشد. علوم اسلامی، علومی هستند که در دامن مسلمانهای مسلط بر معارف اسلامی و ملتزم به ارزشهای اسلامی میرویند؛ همین و بس. [...] دانشگاه اسلامی و هنر اسلامی و ... اموری که صفت اسلامی را برای آنها قائل میشویم، برای اسلامی بودن به هیچ چیز حاجت ندارند جز اینکه مولود مسلمانها باشند؛ همین و بس.» (سروش، ۱۳۸۸: ۹۸)نکتة مهم آن است که ما به سبب نگاه و تلقی انسانشناختی خویش، تعریف متفاوتی از هنر داریم و بر این اساس، هنر متعهد را معنا میکنیم. در این چارچوب، امری مطلوبیّت ارزشی دارد که به کمال، سعادت و تحقق مصالح معنوی انسان بینجامد. هنر متعهد به ارزشهای عالی انسانی، به دلیل این که چنین کارکردی دارد، ستایش میشود و مطلوبیّت ارزشی دارد. هنر آزاد یعنی هنر بیتفاوت و بیمسئولیت نسبت به سعادت و کمال انسان. از این رو، مطلوبیت ندارد.در همین رابطه، علامه جعفری (رحمهالله)، هنر را به دو گروه؛ «هنر پیرو» و «هنر پیشرو» تقسیم نمودهاند:«منظور از هنر پیشرو، آن نیست که یک هنرمند همه معلومات و تجارب و نبوغ سازنده خود را از زمان و محیط بریده و واحدهایی را مطرح کند که هیچ منشأ اجتماعی و عینی نداشته و به یک آینده بریده از حال حاضر و واقعیات جاری بجهد. چنین هنری با آن که امکانناپذیر است، هیچ سودی برای مردم نخواهد داشت.بلکه منظور از هنر پیشرو، تصفیه واقعیات جاری و استخراج حقایق ناب از میان آنها و قراردادن آنها در مجرای حیات معقول با شکل جالب و گیرنده میباشد. نبوغ سازنده در اینگونه هنر آنچه هست را به سود آنچه باید بشود تعدیل میکند. ما این هنر را جلوهگاه تعهد و به وجود آورنده آن را هنرمند متعهد مینامیم. این هنرمندان متعهد میتوانند در تصفیه اوهام و پندارها و بیرون ریختن زبالههایی که در ذهن مردم به عنوان حقایق موج میزنند و رسوب مینمایند، رسالت بزرگی را ایفا کنند.» (جعفری، ۱۳۹۲: ۳۷)و در مقابل هنرمندانی قرار دارند که هنر را به محسوسات تقلیل داده، پیرو نفسانیّات و علایق غریزی انسان بوده و تصوّری از حیات معقول و متعالی ندارند!نتیجهگیریاگر هنر را زیبایی ظاهری و محسوس بدانیم، اخلاق نیز حکایت از زیباییهای باطنی و معقول دارد. هیچ ظاهری، غیر مرتبط با باطن نیست و نمیتواند باشد. مسئله این نیست که هنر باید به دیگر قلمروها مرتبط باشد، بلکه مسئله این است که گریزی از این ارتباط نیست و «قهری» و «جبری» است. هنرمند ابتدا به امری معتقد و باورمند میشود و آنگاه تلاش میکند آن را در قالب زبان هنر، بازگوید. هنر آزاد، نه این که فقط نامطلوب باشد، بلکه اساساً ناممکن است و فرض وقوع ندارد. نمیتواند بیطرف و بیجهت باشد؛ چون به هر حال بر پایهای فلسفی تکیه میزند و خویشبنیاد نیست. بنابراین، مسئله این نیست که هنر نباید متعهد باشد، بلکه مسئله این است که هنر باید به چه امری متعهد باشد؟ متعلّق تعهد مهم است و نه اصل تعهد که اجتنابناپذیر است.در نگرش دینی به هنر، «هنر وسیلهای برای رسیدن به کمال است، آن چنان که علم نیز این چنین است و نیز جمال و زیبایی، وسیلهای برای وصول به کمال است، مشروط بر آن که معنای جمال را دریابیم و اجازه ندهیم تا زیبایی، ما را از درک حقیقت باز دارد. [...] آری، در قاموس بشری، هنر جایگاه والایی دارد، مشروط بر آن که بشر خود را آن چنان تربیت کند که وقتی آب حیات بخش علم و هنر در جویبار مغز او به جریان افتاد، آلوده و مسموم نشود.» (جعفری، ۱۳۹۲: ۳۷)منابع:قرآن کریم.بشیریه، حسین. (۱۳۸۶). عقل در سیاست (سی و پنج گفتار در فلسفه، جامعهشناسی و توسعه سیاسی)، تهران نگاه معاصر، چاپ سومتاجیک، علیرضا و سربخشی، محمد. (۱۳۹۰)، هنردینی وهنرمندمتعهددراندیشه آیتالله مصباح، ماهنامه معرفت، سالسوم،شمارهاول،زمستان،صص ۵ ـ ۲۸جعفری، محمدتقی. (۱۳۹۲). زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام، تهران: مؤسسه چاپ و نشر آثار علامه جعفری، چاپ هشتم[آیتالله] خامنهای، سید علی. (۱۳۸۴). رساله اجوبه الاستفتائات، تهران: انتشارات بینالمللی الهدی، چاپ هشتمسروش، عبدالکریم. (۱۳۸۸). اوصاف پارسایان، تهران: صراط، چاپ دهمدغدغههای فرهنگی (شرح مزجی یکی از بیانات محوری مقام معظم رهبری در سال ۱۳۷۳ با استفاده از دیگر بیانات معظمله). (۱۳۹۱)، تهران: مؤسسه ایمان جهادی، چاپ هجدهمفدرستون، مایک. (۱۳۸۰)، زیبایی شناختی کردن زندگی روزمره، ترجمه مهسا کرمپور، مجله ارغنون، شماره ۱۹، صص ۲۱۷- ۱۸۷[آیتالله] مصباح یزدی، محمدتقی. (۱۳۷۶)، اخلاق در قرآن، ج۱، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ اولمطهری، مرتضی. (۱۳۹۲). تعلیم و تربیت در اسلام، تهران: صدرا، چاپ هشتادمپی نوشت ها[۱]. برگرفته از سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینیhttp://www.aviny.com/article/aviny/chapters/matnefilm/part_۶/۰۵.aspx[۲]. ترجمه محمدمهدی فولادوندمنبع: برهان