Quantcast
Channel: جهان نيوز - آخرين عناوين فرهنگ :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 18760

خون بر روزنامه پیروز است

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از شهرستان ادب، علی‎محمد مودب را پیش از هرچیز با سپیدهایش می‎‎شناسند، با «مرده‎های‎ حرفه‎ای» و «عاشقانه‎های‎ پسر نوح» و با سپیدهای‎ درخشان و بی‎همانندی مثل «گریه در حال توسعه» که هنوز در هیچ کتابی منتشر نشده‎اند. همزمان با یورشِ ناجوانمردانه‎ی ارتش اسرائیل به مردم فلسطین و دیگر نا آرامی‎های‎ منطقه، آخرین شعر  مودب را با این موضوع در تازه‎ترین صفحه پرونده «ادبیات مقاومت» می‎‎خوانید.    ماه گلوله خورده است  ماه گلوله خورده است  و هر ستاره ترکشی است در سینه آسمان  ماه گلوله خورده و می‎گرید  و خورشید را بمب‎های فسفری آتش زده‎اند  ابرها پیکر‎هایی متلاشی‎اند و بادها کودکانی سیلی‎خورده و گیج  دریا را موج انفجار گرفته است     دریا را موج انفجار گرفته است  کودکان را می‎بیند که در ساحل گلوله می‎خورند  سرها را می‎بیند که شوت می‎شوند  سرها از میدان‎های فوتبال به میدان‎های والیبال شوت می‎شوند  سرها از مدرسه‎ها به خیابان‎ها  از خیابان‎ها به بازارها و از بازارها به همه جا شوت می‎شوند  توفان سنگریزه می‎وزد و غنچه‎ها مدفون‎اند  توفان شن می‎وزد از آسمان  از آسمان ماهواره و اینترنت بیسیم  و ما صبورتر از شتران  صفحات نمایشگرها پلک دوم ماست      توفان شن می‎وزد و چشمه‎ها شیمیایی‎اند   و ماهیان روشن، بمب‎های فسفری را خوب می‎شناسند  همه چیز روشن است  همه چیز روشن است  در همه جا همه چیز روشن است  در دمشق و حلب، در موصل و غزه  همه چیز از چهره شهیدان و آتش انفجارها روشن است  همه چیز در آینه‎های تاریخ روشن است  اگر عروج بر فلک سروری به دشواری نبود  و از هفت خوان شمشیر و خون نمی‎گذشت   فرقی نمی‎ماند میان عرفات و نصرالله  در نام حافظ اسد تصریح روشنی است  هر تصویر یاسرعرفات کنایه‎های ظریفی دارد       همه چیز روشن است  در همه جا همه چیز روشن است  همه چیز از چهره شهیدان و آتش انفجارها روشن است  تنها ما خاموش و تاریک  به اشاره سخن می‎گوییم  و حماسه‎ی ما عوض کردن کانال است و شکستن آینه  نمی‎خواهمت این‎گونه خونین ببینم ای چهره‎ی من  نمی‎خواهمت این‎گونه در باران ملخ ببینم ای گلستان من  ای گل سرخ کوچک! ای غزه! نمی‎خواهمت اینگونه آماج لگدها ببینم ای کودک فلسطینی!  نمی‎خواهم ببینم  نمی‎خواهم ببینم  من عربستانم با سینه‎ای نفتی  که کودکان عرب از پستان من آتش می‎گیرند  مصرم من  و اهرام پشت خمیده‎ی من‎اند  نمی‎توانم خم شوم و زنجیر گذرگاه رفح را برای کودکان سرطانی بیندازم  نمی‎توانم گهواره‎ی موسی را از نیل بردارم  دستم می‎لرزد  نمی‎توانم در آغوش بگیرم   دخترکی را که در سرش ترکشی است     استانبولم من و از پس اینهمه مناره   دود حریق‎های تو را نمی‎توانم ببینم  استانبولم و سرم به بسته‎بندی دموکراسی آمریکایی گرم است  به صادرات اعتراضات مدنی مدرن  به صادرات اعتراضات مدنی  مسلحانه!     ترافیک تهرانم من و سرم شلوغ است  به قیمت ماشین‎ها فکر می‎کنم عزیزکم  به بالا و پایین شدن نرخ دلار  و به چهار میلیاردی که 5+1 واریز خواهند کرد ان شاء الله !     گرفتارم برادرم! خواهرم! جوانم! جانم!  به رویایی شیرین فکر می‎کنم  به کسی که با دستی دستم را می‎فشارد  و با دستی گلوی تو را  با دستی دستم را می‎فشارد   و با دستی مردی را در حمص از پنجره‎ی خانه‎اش پرت می‎کند  با دستی دستم را می‎فشارد  و با دستی دخترکی سه ساله را در «الزهرا»ی سوریه  به زنجیر می‎کشد  با دستی دستم را می‎فشارد  و با دستی پدر و مادر دخترک را پیش چشمش ذبح شرعی می‎کند  با دستی دستم را می‎فشارد  و با دستی دیگر از این همه فیلم می‎گیرد  از تساوی ایران و آرژانتین  از توپ‎گیری ظریف  از شکستن کمر نیمار  از جای دندان‎های سوارز  از شکستن ستون فقرات خاورمیانه     در رویای چیزی هستم  در رویای کسی که در شبکه‎ای خانم اشتون است  و در شبکه‎ای خلیفه‎ی چندش داعش     در شبکه‎ای لیونل مسی است که بر دیوار حایل یادگاری می‎نویسد  و در شبکه ای باز خانم اشتون است   در اعتراضات مدنی مسلحانه در اوکراین!     (کاش می‎شد لااقل با خود آنجلینا جولی مذاکره کرد  نه با این مدیر برنامه‎های پاتال و عوضی)     مغزم ده‎ها شبکه‎ی تلویزیونی است  چهره‎ام چیزی شبیه بی‎بی‎سی فارسی  مغزم ده‎ها صفحه‎ی روزنامه است  روزنامه‎هایی که بوی دلار‎های بی‎پشتوانه می‎دهند  بوی دلار‎های چاپ صبح  روزنامه‎هایی انگلیسی- فارسی، _فینگلیش!_  روزنامه‎هایی شبیه کاغذ کادو با طرح پاپانوئل  روزنامه‎هایی برای کادو کردن استعمار،تجاوز، لیبرالیسم  روزنامه‎هایی برای کادو کردن موشک‎ها و بمب‎های خوشه‎ای و فسفری  روزنامه‎هایی برای کادو کردن سر‎های بریده     اما خون بر شمشیر  پیروز است  و خط آتش روزنامه‎ها را خاموش خواهد کرد       تو را در این‎همه غوغا گم کرده‎ایم  خواهرم غزه!  برادرم فلسطین!      اما صدای امام خمینی ما را بیدار خواهد کرد   و راهپیمایان روز قدس، ترافیک رویاها را تعطیل اعلام می کنند     تو را گاهی گم می کنیم  اما تو باز کریمانه همان کلید کوچک خونینی  که دروازه‎های فردا را به روی ما خواهی گشود  یا من یحی العظام و هی رمیم  یا من یحی العظام و هی رمیم  یا من یحی العظام و هی رمیم     تو به گوشی‎های کره‎ای ما زنگ نمی‎زنی  تو از ما چشم یاری نداری  جزو لایک‎های ما نیستی و در فیسبوک ما کامنت نمی‎گذاری  ...  اما خدای  لیله الاسری ما را به مسجد الاقصی خواهد رساند

Viewing all articles
Browse latest Browse all 18760

Trending Articles