Quantcast
Channel: جهان نيوز - آخرين عناوين فرهنگ :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 18760

شعر تقدیمی حدادعادل به شاعر تاجیک

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از مهر، غلامعلی حداد‌عادل شب گذشته و در همایش شاعران پارسی‌زبان بخشی از زمان سخنرانی خود را به شعرخوانی اختصاص داد.وی در ابتدای سخنان خود خطاب به احمد ظهیر صدیقی، شاعر پاکستانی حاضر در این نشست عنوان کرد: در دیدار با مقام معظم رهبری كه استاد ظهیر احمد صدیقی شعری به سبك غزل معروف اقبال خواندند، یاد شعری افتادم كه ۴۱ سال پیش به همین مناسبت و همین معنا سروده بودم و بعد از انقلاب هم دو بیت به آن اضافه كردم. این شعر در رابطه با پیوند بین ایران و پاكستان است.وی در ادامه این شعر را به شرح زیر قرائت کرد:تا جهان باقیست تا خورشید و مه تابنده استبین پاکستان و ایران دوستی پاینده استرشته پیوند ما حبل المتین دین ماستزان سبب دل‌ها ما از مهر هم آکنده استآفرین بر خلق پاکستان که از اقبال خویشچشمه‌ اندیشه‌ای دارد که خوش زاینده استشعر اقبال شما پیغام مهر و دوستی استدفتر وی روشنی بخش دل خواننده استچون حدیث عاشقی را پارسی باید سرودجامه نفس دری بر شعر وی زیبنده استآن چراغ لاله در باغ جوانان عجمآنکه شعرش مژده پیروزی آینده استآب را شعر تر او آبرو بخشیده است آتش از داغ دل سوزان او سوزنده استمرگ را در حضرت اقبال هرگز راه نیست تا زبان فارسی زنده است او هم زنده استحداد عادل همچنین در ادامه شعر زیر از سروده‌های خود را به فرزانه خجندی شاعر تاجیک حاضر در این همایش تقدیم کرد:تا من از چشم تو ای نامهربان افتاده‌ام قطره‌ی اشکم که از چشم جهان افتاده‌امگوهری بودم بر دست مردم چشمان توحالیا بر خاک راهت رایگان افتاده‌امآفتاب آسمان خاطرت بودم دریغ در پس ابر فراموشی نهان افتاده‌امگر چه بر من سجده می‌بردند روزی مهر و ماهدر بن چاهی به راه کاروان افتاده‌امسایه پرورد تو بودم بی تو ای نخل بلند در بیابان بلا بی سایبان افتاده‌امروزگاری با تو بخت همزبانی داشتم ای دریغا کاین همچنین بی‌همزبان افتاده‌امکسیتم من؟ گردی از دامان یار افشانده‌ایمرغ بی‌بال و پری کز آشیان افتاده‌امخاطرم آکنده از عطر محبت‌های توست گرچه دور از سایه آن بوستان افتاده‌اممو به مو با صد زبان گویم غم هجران دوست گرچه همچون شانه از آن گیسوان افتاده‌امرئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در انتهاب سخنرانی خود نیز قطعه شعری به شرح زیر به شاعران حاضر در همایش تقدیم کرد:نقاب از چهره یکسو کن که من خورشید می‌خواهمتبسم کن که من یاقوت و مروارید می‌خواهمسکوت خویش را بشکن دلم را بیش از این نشکن نگاهی خنده‌ای نازی که من امید می‌خواهممن آن سروی که گرد باغ می‌گردید می‌جویممن آن ماهی که می‌رقصید و می‌خندید می‌خواهمغروب آفتاب و ماه و اختر را نمی‌خواهم طلوع بی‌غروب دولت جاوید می‌خواهمبتاب ای آفتاب از آسمان عشق بر جانم که من خود را رها از ظلمت تردید می‌خواهمندارم قبله‌ای جز روی نیکوی تو در عالمخدایی کن خدایی کن که من توحید می‌خواهم

Viewing all articles
Browse latest Browse all 18760

Trending Articles