Quantcast
Channel: جهان نيوز - آخرين عناوين فرهنگ :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 18760

خمس‌شعری که به رهبرانقلاب داده شد!/شعر فی‌البداهه رهبر

$
0
0
به گزارش جهان، شب گذشته یکی از مهم‌ترین اتفاق‌های ادبی سال رخ داد و جمعی از شاعران مانند هر سال به دیدار رهبر انقلاب رفتند و به شعر خوانی پرداختند و از نظرات ایشان استفاده کردند. محمد غفاری از شاعران جوان کشورمان که در این دیدار حضور داشت، این دیدار را از اولین دقایق تا آخرین لحظات با تمام حواشی به قلم خودش روایت کرده و برای انتشار در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است که در ادامه می‌خوانید:ماه رمضان برای شاعران تفاوت ویژه‌ای دارد؛ از ابتدای ماه حرف‌هایشان رنگ و بوی تازه‌ای می‌گیرد و جلسه‌ای شیرین در نیمه‌ی رمضان را شرح می‌دهد. بی‌شک همه‌ی شاعران تا شب میلاد امام حسن مجتبی (علیه السلام) حسی مشترک دارند و منتظر خبرهایی از دیدار دوباره‌ای با رهبرشان هستند.شنبه ۲۱ تیر، ۱۴ رمضان، ساعت ۱۷، حوزه هنریماشین‌ها یک به یک جلوی درب حوزه هنری ترمز می‌کنند و شاعری پیاده می‌شود. از همان در که وارد می‌شود لبخندی نو بر لب دارد و مستقیم به نمازخانه حوزه هنری می‌رود. جمع دوستان جمع است و یکی یکی یاران همدلش می‌رسند. هر کسی با سن و سال‌های مختلف و حتی چند نفری با ملیت‌های جداگانه، رفیق شاعرش را در آغوش کشیده و گرم صحبت است. دیداری تازه می‌شود و حال و احولی می‌کنند با هم. نیم نگاهی هم به ورودی دارند تا دوستان تازه رسیده را هم به جمع خودشان دعوت کنند. در گوشه‌ی دیگر اما کارت‌های ورود تحویل می‌شود. اینبار سختگیرانه‌تر و با دقت بیشتر!ساعت ۱۸:۳۰، حوزه هنریاتوبوس‌ها چشم انتظار شاعرانی هستند که گویا گم شده‌شان را پیدا کرده‌اند و با یکدیگر گرم صحبت هستند. آهسته آهسته گام برمی‌دارند و فریاد‌های عوامل حوزه برای حرکت سریع‌تر هم فایده‌ی چندانی ندارد. هر چه باشد شاعرند و گفتنی زیاد دارند برای هم! بالاخره دیر و زود سوار می‌شوند و دود اتوبوس‌ها هوا را گرم‌تر می‌کند و می‌روند به سمت بیت رهبری.ساعت ۱۹جمعیت شاعران وارد کوچه شده‌اند و صف کشیده‌اند جلوی گیت ورودی. هنوز گرم صحبت‌اند و بعضی‌ها هم که حوزه هنری نیامده بودند و خودشان را مستقیم رسانده‌اند به ورودی بیت، مشغول سلام و احول‌پرسی می‌شوند. کارت‌ها چک می‌شود و سخت‌گیرانه‌تر از هر سال با کارت‌های شناسایی تطبیق می‌شود و این کار در سه مرحله ادامه پیدا می‌کند و ساعت هم به افطار نزدیک‌تر می‌شود!**جمعی با نوسروده‌ها و خاطرات شاعرانه و چشم انتظارساعت ۱۹:۴۵زیر درخت‌های قد کشیده و زیبا و روی چمن‌های یکدست حیاط -موکت‌هایی از جنس همان‌ها که در حسینیه است- پهن شده و صف‌های نماز یک ساعت زودتر منظم شده‌اند. هنوز جماعت شاعر سرگرم صحبتند و نوسروده‌ها و خاطرات‌شان را برای هم مرور می‌کنند. نیم نگاهی هم به اطراف دارند و چشم انتظارند که هر چه زودتر موعد مقرر برسد. زمان در حال حرکت است و آفتاب آهسته آهسته رخت برمی‌بندد و گرمای هوا خنک‌تر می‌شود.ساعت ۲۰:۳۰هنوز صف‌های جماعت منظم است و جز تعدادی از عوامل اجرایی و محافظان همه نشسته‌اند. برخی همچنان گرم صحبتند و برخی دیگر رمق اطراف را نگاه می‌کنند که ناگهان از سمت راست درب کوچکی باز می‌شود و «آقا» می‌آید. با همان لبخند همیشگی به شاعران پیشکسوت صف اول می‌رسد و حال و احوالی می‌کند. همه‌ی جمعیت متمرکز شده‌اند روی یک نقطه و حرکات آقا را دنبال می‌کنند. صلوات‌ها –جز اولی- رمقی ندارد و چشم‌ها دوخته شده است به رهبر معظم انقلاب. زمان چندانی از حضور آقا نگذشته است که صف طویلی روبروی ایشان تشکیل می‌شود و هر شاعری سعی می‌کند به نحوی خودش را به آقا برساند. یکی کتاب جدید برای تقدیم آورده و دیگری نامه‌ای را. حرکت زمان تندتر می‌شود و صدای اذان فضا را پر می‌کند اما همچنان جمعیت صف کشیده پیش‌روی آقا تغییری نکرده است. اذان تمام می‌شود و دوباره صف‌ها منظم می‌شود. طراوت خاصی در فضا موج می‌زند و آرامش برقرار می‌شود. «قد قامت صلاة» همه را به نماز فراخوانده و با یک «الله اکبر» دل‌ها آرام می‌گیرد... ساعت ۲۱:۴۰جمعیت زیادی که بعید به نظر می‌رسد همه شاعر باشند! از سفره بلند و می‌شوند و به سمت درب ورودی حسینیه می‌روند. این بار سریع‌تر می روند و گفت‌وگو و چاق سلامتی‌ای درکار نیست. هر کسی روی صندلی می‌نشیند و چشم می‌دوزد به صندلی آقا؛ تا زاویه نشستن و محل استقرارش را معین کند. جمعیت هر لحظه زیادتر می‌شود و صندلی‌ها پر می‌شوند.**همه سرها به سمت در ورودی می‌چرخدساعت ۲۱:۵۰کسی بر محمد و آل محمد صلوات می‌فرستد و همه سرها را به سمت درب ورودی می‌چرخاند. ناخودآگاه از جا برمی‌خیزند و آقا با لبخند همیشگی‌اش از بین شاعران حرکت می‌کند. به مجریان «قند پهلو» که می‌رسد مکثی می‌کند و سخنی کوتاه با آنان می‌گوید و لبخند مجددی روی لب‌هایشان می‌نشیند. آقا در نقطه مرکزی جلسه می‌نشیند و آرامش مجددی برقرار می‌شود. از گوشه‌ای تلاوت قرآن شروع می‌شود. «بسم الله الرحمن الرحیم - سلامٌ عـَلیکُم طِبتُم فادخـُلوُها خالدین...»**این بار مهمان‌ها در اولویت هستندساعت ۲۲به سلام رمضان بر شده ام باز به بامیماه نو ! ماه نو! از مات درودی و سلامیماه نو! ماه نو! امسال به پیمانه چه داری؟پیش از این از رمضانم نه می یی مانده نه جامی...علیرضا قزوه با این غزل جلسه را شروع می‌کند و ضمن تبریک میلاد امام حسن مجتبی (علیه السلام) از حضرت آیت الله خامنه‌ای برای برای به حضور پذیرفتن شاعران تشکر می‌کند. کسب اجازه می‌کند و می گوید این بار برخلاف سال‌های قبل برای شعرخوانی از پیشکسوتان شروع نمی‌کنیم تا رسم میزبانی را به جای آورده باشیم و از مهمانان خارجی حاضر در جلسه شعری بشنویم. خیلی زود اولین شاعر – دکتر ظهیر احمد صدیق از پاکستان- را معرفی می‌کند و از او می‌خواهد شعری که برای دوستی ایران پاکستان سروده است را قرائت کند.**شعر خوش جهتدکتر احمد صدیق با لهجه‌ی شیرینش غزل را شروع می‌کند و هر چه که پیش می‌رود بیشتر تحسین‌ها را برمی‌انگیزد:ای عزیزان عجم، ای صاحبان دین و دلدیدن خضر و مسیحا هست، دیدار شما...غزلی با حال و هوای سبک هندی که به وحدت و دوستی ایران پاکستان اشاره داشت خوانده شد و اسلام را نقطه اشتراک هر دو ملت معرفی کرد و همین باعث شد رهبر معظم انقلاب به دکتر احمد صدیق بفرماید: «خیلی خوب جناب پروفسور؛ خیلی خوش لفظ و خوش مضمون و خوش جهت» و تاکید کنند بر خوش جهت بودن آن. **هندوی ارادتمند به اهل بیتقزوه سریع شاعر بعدی را معرفی می‌کند. شاعری هندو به نام بلرام شکرای که از اساتید زبان فارسی در دانشگاه دهلی است و علی‌رغم آنکه مسلمان نیست ارادت زیادی به اسلام و تشیع دارد و حتی ترکیب بند عاشورایی محتشم را نیز ترجمه کرده است. شکرا هم با لهجه‌ی شیرینش غزلی در مدح مولا علی (علیه السلام) را شروع می‌کند:به من رساند نسیم سحر سلام علیبرهمنم که شدم چون عجم غلام علیسلام ما به علی آن ولی بر قنبرسلام ما به رسولان، به احترام علی...ولی امر مسلمین جهان هم پس از پایان این شعر برای بلرام شکرا دعا می‌کند و از خدا می خواهد که شاعر شعر مشمول کمک و توجه آن بزرگوار شود.مؤمن قناعت شاعری تاجیکی است که مجری خیلی سریع او را معرفی می‌کند و نامی اشنا در شعر تاجیکستان می‌خواندش و داستانی از او را نقل می‌کند که در زمان جنگ ایران و عراق به همراه هیاتی از شوروی به یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس می رود و وقتی از او می‌خواهد شعری برای خلیج بخواند غزلی برای خلیج فارس می‌خواند.مؤمن قناعت هم همان شعر را در پیشگاه رهبر ایران اسلامی قرائت کرد:از خلیج فارس می‌اید نسیم فارسیابر چون شیراز می‌آید، چو سیم فارسی...**با فارس درخشنده شده نام خلیجشپس از تشکر رهبری، قزوه رو به بانوان جلسه می‌کند و باز هم خیلی سریع خانم دکتر آنا برزینا را معرفی می‌کند. شاعری از اکراین که در دانشگاه مسکو ادبیات فارسی تدریس می‌کند و او هم می‌خواند:این خاک گوهر بار که ایران شده نامششیری ست که در بین دو دریاست کنامشمهتاب نشسته به سر گنبد این خاکمانند کبوتر که نشسته ست به بامشبا فارس درخشنده شده نام خلیجشاز نیشکر فارس دگرگون شده جامش...شعری که احسنت رهبر و همه‌ی حضار را به همراه داشت. بانوی دیگری که شعر خواند، فرزانه خجندی بود. شاعری تاجیک که از سال‌های دور با شاعران ایران همراه بوده است:درود ای قاصد فردا، شبت خوش باد و روزت خوشنوین شانی و نو انشا، شبت خوش باد و روزت خوش... آقا هم ردیف شعر را به عنوان تشکر برای شاعر خواندند:شبت خوش باد و روزت خوش! **شعری برای مهاجران افغانستانمجری بانوی شاعری از مهاجرین افغانستان را معرفی می‌کند و از سیده تکتم حسینی می‌خواهد که شعرش را قرائت کند. او هم پس از سلام و ادب غزلی حسی و زیبا درباره مهاجرین و روزگار آنان و درددلی با پدرش می‌خواند:نشسته برف پیری روی مویت، دلم می‌خواست تا باران بگیردتنت از خستگی خورد و خمیر است، بیا تا خانه بوی نان بگیرد...شاعر به بیت آخر که رسید، جلسه لبریز از آفرین شد و رهبر از او خواستند تا دوباره بیت را تکرار کند.خدا را شکــــر اگر امروز غـــــم هست، حرم هست و حرم هست و حرم هستخودت گفتی به من امکان ندارد، دل سادات در ایــران بگیردشاعر بعدی غزاله شریفیان بود. شاعر جوانی که شروع شعرخوانی شاعران جوان سرزمین‌مان بود:بدون مقصد، پاینه‌ها شبیه همندهمین که دور شوی خانه‌ها شبیه همندشاعر بعدی انسیه سادات هاشمی بود:مزه‌ی عشق به این خوف و رجا هاست رفیقعشق سرگرمی‌اش آزار و تسلاست رفیق !قیمت یک سحر آغوش چشیدن، صد شبگریه و بغض و تب و آه و تمناست رفیق !شاعر دو سه بیت را قرائت کرده بود که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از راه رسید و در ردیف کنار آقا نشست. همین شد که رهبری از خانم هشامی خواستند تا شعرش را دوباره بخواند و پس از اینکه با دقت شعر را شنیدند آن را تحسین کردند.**اولین شعری که برای امام حسن(ع) شعر خوانده شدقزوه این‌بار هم با سرعت شاعر دیگری را معرفی کرد. حسین عباس‌پور شاعری جوان که شعری برای امام حسن مجتبی (علیه اسلام) قرائت کرد. و این شاید برای اولین بار بود که در این جلسه هرساله‌ در شب میلاد شعری برای امام حسن (علیه السلام) خوانده می‌شد:بارها از سفره‌اش با اینکه نان برداشتندروز تشییع تنش تیر و کمان برداشتند...رضا شیبانی شاعر جوان دیگری بود که مجری از او خواست تا شعری بخواند:طلوع می‌کنی آخر به نور و نار قسمبه آسمان، به افق‌های بی‌غبار قسماشاراتی که شاعر به قالی تبریز و شهریار و... داشت موجب شد که رهبری پس از پایان شعر با زبان آذری به شاعر بگوید که «تبریزی هستی؟» و خوش و بشی با او بکند و یادی کند از مرحوم شهریار.** شعری درباره انتفاضه و کاربرد سنگعلی فردوسی شاعر دیگری بود که غزلی را برای انتفاضه قرائت کرد:یک اتفاق ساده مرا بی‌قرار کردباید نشست و یک غزل تازه کار کرد...در ادامه شاعر بارها از کاربردهای سنگ گفت تا سنگ رسید به دست یک کودک فلسطینی. امری که موجب تحسین جمع شد و در انتها آقا بیتی از طالب آملی خواندند آن را کاربرد دیگر سنگ دانستند:«هر سنگ که بر سینه زدم نقش تو بگرفتآن هم صنمی بهر پرستیدن من شد»علیرضا قنبری شاعر جوان دیگری بود که شعری برای امام رضا (علیه السلام) قرائت کرد. شعری زیبا که بارها مورد تحسین رهبر و جمع شاعران قرار گرفت:هر چند که در شهر تو بازار زیاد استباید برسم چونکه خریدار زیاد است...شعری که رهبری فرمودند شعری باحال و با مضمون بود.**شعری که همه را به وجد آوردعلیرضا قزوه شاعر بعدی را احمد بابایی معرفی کرد و گفت شعری می‌خواند که متناسب با اتفاقات روز در عراق و سوریه باشد:خبر، آمیخته با بغض گلوگیر شده‌ستسیل دل‌شوره و آشوب، سرازیر شده‌ستسرِ دین، طعمه‌ی سرنیزه‌ی تکفیر شده‌ستهر که در مدح علی شعر جدید آورده‌ستگویی از معرکه‌ها نعش شهید آورده‌ستشعری که همه را به وجد آورد و شور زیادی به جلسه بخشید. آقا هم بارها از آن تعریف کردند و فرمودند جوان‌ها امشب غوغا می‌کنند.**شعر پیری را بگذار برای پنجاه شصت سال دیگرشاعر جوان دیگری که شعر خواند علی سلیمانی بود:نشسته‌ام مثل بچه‌ شیری که دل به چشم غزال داردبهار گیسوی و چشم سبزی که با زمستان جدال دارد...شاعر در بیتی واژه پیر آورده بود که رهبری با طعنه گفتند: «شما پیری!؟» و از او خواستند که شعر برای جوانی بگوید و شعر پیری را بگذار برای پنجاه شصت سال دیگر!محمد رضا ملکیان شاعر جوان دیگری بود که شعری در ارتباط با جانبازان دفاع مقدس قرائت کرد:جنگ جدول تناسب بود، تا جوابش همیشه این باشدپدرم ضرب در چهل درصد، حاصلش نقش بر زمین باشد...پس از پایان شعر آقا از او پرسیدند که «خودتان فرزند جانباز هستین یا از زبان فرزندان جانبازان گفتی؟» که ملکیان گفت پدرم جانبازم است و رهبر معظم انقلاب به او گفتند: «سلام ما را به یدرتان برسانید.» قزوه از شاعر جوانی نام برد که هجده سال دارد و شعری برای امام هادی می‌خواند. میثم داودی از شهر قم. او هم خواند:شعر خواندی و استوارترین کاخ‌های جهان خراب شدنددست بردی به چشمه‌ی زمزم، آب‌های جهان شراب شدند...شعری که این‌بارهم تحسین رهبری را به همراه داشت و پس از آن آقا برای چندمین بار فرمودند: «جوان‌ها انصافا خیلی خوب شعر می خوانند.»مجری برنامه شاعری را معرفی کرد که شعری سپید بخواند. مهدی نظارتی‌زاده شاعری بود که شعری برای غزه خواند:دور تا دور شهر ایستاده‌اندتا سرایت نکند بوی گرسنگی...آقا پس از پایان این شعر فرمودند: «با اینکه با شعر سپید زیاد مانوس نیستیم، اما شعر شما را فهمیدیم!»**انشاءلله خدا این نماز را از شما قبول کند!از دیگر شاعرانی که در این دیدار شعری خواند، شاعری روشندل بود. آقای عصمتی که غزلی را قرائت کرد:آیا شما نشانه‌ای از من ندیده‌اید؟کوهی درست رو به شکستن ندیده‌اید؟ پس از ایشان قزوه شاعری جوان را معرفی کرد که شعری طنز بخواند. سعید طلایی هم ابتدا از بزرگان کسب تکلیف کرد و با یادی از ابوالفضل زرویی نصرآباد شعری طنز برای نماز و عبادت خواند:فکرم همه جا هست ولی پیش خدا نیست!سجاده یزردوز که محراب دعا نیست...شعری جالب و جذاب که بارها حضار را به وجد آورد. آقا هم پس از پایان شعر گفتند: «انشالله خدا این نماز را از شما قبول کند!» جمله‌ای که جلسه را لبریز شعف کرد.پس از طلایی شاعری ترک به شعرخوانی در مدح اما رضا با زبان آذری پرداخت. شاعری که قزوه گفت این بار به جای آقای کلامی آقای بلال کمالی شعر ترکی‌ می‌خواند!**کاش به وضعیت معیشتی شاعران پیشکسوت توجه بیشتری شودساعت یازده و ده دقیقه بود و مجری با سرعت شاعران را معرفی می‌کرد و شعر می‌خواندند. نفر بیستمی که شعر خواند یکی از پیشکسوتان حاضر در جلسه بود. استاد محمود شریف صادقی از قم که وفا تخلص می‌کند. او قبل از شعرخوانی به درد دلی با آقا پرداخت که کاش به وضعیت معیشتی شاعران پیشکسوت توجه بیشتری گردد. او شعری در مدح امام زمان (عجل الله تعالی) قرائت کرد:از طلعت زیبای تو گر پرده درافتدماه از نظر مردم صاحب نظر افتد...شعری با سبک هندی که تحسین رهبری را برانگیخت.** شاعری خمس شعرش را به رهبر انقلاب دادمجری برنامه گفت که بیست نفری که شعر خواندند همه برای اولین بار بود که در محضر رهبر انقلاب شعرخوانی داشتند و بعد از آن از شاعری دعوت کرد که شعر بخواند که به گفته‌ی خودش پانزده سال پیش در محضر رهبری شعر خوانده است. حجت السلام و المسلمین سید عبدالله حسینی. و تاکید کرد که شعر این شاعر هشت بند از یک چارپاره است. آقا رو به شاعر گفتند: «مگر اصل شعر چند بند است؟» که حسینی گفت پنجاه بند است و خمسش را تقدیم شما می‌کنم! آقا هم فرمودند: «سهم ساداتش برای خودتان!» گفت و شنودی که حضار را به وجد آورد و از دقایق شیرین دیدار بود. حسینی شعری با مضامین اجتماعی سیاسی و با بهره از واژگان و اصطلاحات طلبگی خواند که آقا هم در پایان فرمودند: «طعنی به اصحاب عبا زدید! و ای کاش نیمه پر لیوان را می‌دید» که دوباره حسینی با مزاح گفت که در چهل بند دیگر اینگونه است!**شعر فی البداهه رهبر/ کاش امشب همگی شعر بخوانند اینجاپس از این لحظات خوش و شاد، دیگر روحانی شاعر در جلسه، محمد حسین انصاری نژاد شعری را در حال هوای بندر جنوب و شب یلدا قرائت کرد.ساعت به یازده و نیم رسیده بود که مجری برنامه گفت که شعرخوانی‌ها تمام شده است و ۲۲ شاعر در نزدیک به یک ساعت و ربع شعرخوانی کردند. آقا هم فرمودند که ما برای شنیدن اشعار مشکلی نداریم و فی البداهه بیتی خواندند:«کاش امشب همگی شعر بخوانند اینجابعد از آن تا سحری جمله بمانند اینجا!»**اشاره ظریف رهبر انقلاب به فوتبال و شاعری در وقت اضافهبعد اقا فرمودند در وقت اضافه هستیم و باز هم شعر بخوانید. در حالی که همه به وجد آمده بودند رو به حجت الاسلام و المسلمین زکریا اخلاقی فرمودند شما شعری بخوانید و ایشان هم شعری توحیدی که به استقبال جامی رفته بود را قرائت کرد:به کدام واژه بخوانمت، به کدام واژه نارسابه کدام واژه بجویمت، متعالیا و مقدسا...شعری با وزن طرب‌انگیز و زیبا. پس از ان رهبری رو به آقای حداد عادل و محمدی گلپایگانی کردند و گفتند: «شما هم شعر بخوانید» و این دو بزرگوار هم غزل‌های خود را قرائت کردند.مطلع غزل آقای حدادعادل:آسمان ابری است اما ماه پیدا می‌شودماه پنهان است اما گاه پیدا می‌شودبود و مطلع غزل آقای محمد گلپایگانی:بیا که طالع صبح امید ما اینجاستبیا سرای حسین پورمصطفی اینجاستبعد از آن حضرت آقا سراغ آقای امیری اسفندقه را گرفتند و از او خواستند شعری بخواند و او دو غزل کوتاه خواند که مطلع غزل اولی بود:با تو اگر دوباره قراری نداشتمهرگز به کار آینه‌ کاری نداشتم...بیست و ششمین شاعر که شعر خواند عقربه‌ها، ساعت یک ربع به دوازده را نشان می دادند و پس از آن شاعران و حاضران گوش سپردند به بیانات رهبر فرهیخته انقلاب اسلامی. منبع:فارس

Viewing all articles
Browse latest Browse all 18760

Trending Articles