گروه فرهنگی جهان نیوز - محمد صابري: دکتر مهدي قاسمي مديري است که به جرات ميتوان او را از موفقترين مديران سازمان صداوسيما بهويژه در سالهاي بيپولي و مواجهه با دستاندازهاي شديد مالي دانست. بهانه انجام اين گفتوگو اگرچه پرداختن به توفيقات برنامه «قندپهلو» بود اما با تکيه بر فهرست بلند برنامههاي موفق شبکه آموزش، دايره بحث فراختر شد تا نه فقط درباره يک برنامه موفق که درباره فرايند تولد برنامههاي موفق در رسانه ملي به گفتوگو بنشينيم؛ فرايندي که توفيقات شبکه آموزش بهترين مصداق براي آن است. سوابق شما تا پيش از مديريت شبکه آموزش غالبا سلامتمحور بوده است و حتي پيش از اين شبکه تلويزيوني مسئوليت راديو سلامت را بهعهده داشتيد. هنگام قبول مسئوليت در ذهن خودتان چه نسبتي ميان اين سابقه و مديريت شبکه آموزش وجود داشت و با چه رويکردي وارد اين ميدان شديد؟ در دوران پيش از قبول اين مسئوليت در مقطعي بهعنوان مشاور مهندس ضرغامي در حوزه جوانان هم مسئوليت داشتم که تا حدودي باعث فاصله گرفتنم از حوزه سلامت بود اما در مجموع همانطور که اشاره کرديد بيشتر وقتم در اين سالها به حوزه سلامت اختصاص داشته است. البته اين به آن معنا نيست که امروز از اين حوزه کاملا دور شدهام اما پيش از اين بيشتر در اين حوزه فعال بودم. درباره شبکه آموزش تا پيش از ورود بنده جناب دکتر پورحسين مديريت شبکه را بهعهده داشتند که انصافا براي اين شبکه زحمات بسياري کشيدند و جا دارد همينجا از ايشان قدرداني کنم. پيش از دکتر پورحسين هم دکتر بياباني مديريت شبکه را بهعهده داشتند. در مجموع بهرغم زحماتي که در اين دوران کشيده شد، براساس نظرخواهيها بازتابهاي شبکه مطلوب نبود. آن زمان احتمالا نظرها اين بود که اگر شبکهاي صرف آموزش مستقيم به مخاطب را در دستور کار قرار دهد و کلاسهاي درس برگزار کند نه اثربخش خواهد بود و نه مقرون بهصرفه است. امروز هم ديدگاه بنده همين است. برنامههاي کلاسي شايد در بهترين حالت چند ۱۰ هزار مخاطب مرتبط داشته باشد که آنها هم نميتوانند با کيفيت تعليم در کلاس از مباحث درسي بهرهمند شوند... اساسا آموزش يک فرايند دو سويه است. بله. حتما در روند تدريس امکان دارد براي دانشآموز سوالي بهوجود بيايد و بايد امکان بيان داشته باشد. به همين دليل برنامههايي با قالب آموزش مستقيم نميتوانست موثر واقع شود. برهمين مبنا هم بود که ما در آغاز راه، تصميم گرفتيم اين جنس برنامهها را در قالب مکمل کلاسهاي درسي طراحي کنيم و براساس همين طراحي سه استراتژي مشخص هم براي خود معين کرديم. اول اينکه در اين حوزه، جذب مخاطب بسيار حياتي است و تا ميتوانيم بايد در اين زمينه تلاش کنيم. دوم اينکه شبکه آموزش در حوزه کارکردي خود تبديل به مرجع شود و سوم اينکه حرفهآموزي و مهارتآموزي هم در دستور کار قرار گيرد. بههمين دليل کلاسهاي آموزش مستقيمي که يک استاد بود و يک تخته بهطور کامل کنار گذاشته شد و بهسمت آموزش همگاني حرکت کرديم. همزمان سعي کرديم به تکميل نظام آموزشي کشور هم کمک کنيم. مثلا برنامهاي توليد ميشود که وظيفهاش معرفي ويژگيهاي يک کلاس خوب، يک مدرسه خوب يا يک معلم خوب است. در کنار اينها برنامههاي آموزشي بهخصوص در زمينه تدريس دروس دشوار هم از قلم نيفتاده و اين برنامهها با حضور اساتيد مجرب و مطابق با برنامه آموزشي و امتحاني مدارس روي آنتن ميرود. نگاه آموزش و پرورش به اين سبک برنامهسازي چگونه است؟ به خوبي استقبال کردهاند. چند معاون آموزش و پرورش از اعضاي شوراي راهبردي شبکه هستند و بههمين دليل در اين زمينهها هماهنگي خوبي با آموزش و پرورش داريم و برنامهها بهخوبي با امتحانات مدارس هماهنگ ميشود. همزمان در صدديم با همراهي آموزش و پرورش توجه ويژه به معلمان را هم در دستور کار شبکه قرار دهيم تا در قالب يک نشست يا همايش با حضور فرهيختگان اين حوزه، برترينها را معرفي کنيم و مورد تقدير قرار دهيم. در حوزه برنامههاي تدريسي، برنامه ويژه کنکور هم داريم که به جرات ميتوانم بگويم علميترين و تخصصيترين برنامه تلويزيون در اين حوزه است. برنامهاي که به دور از شائبه تبليغاتي بودن، کارکرد علمي دارد. البته بحث اسپانسر و حامي مالي که قطعا در اين برنامه هم لحاظ ميشود. بله اما شاکله اصلي برنامه کاملا علمي است و براساس بازخوردي که از بچههاي کنکوري گرفتهايم مشخص است که قالب علمي آن را کاملا پذيرفتهاند و قبول دارند. همين هم باعث شده که حاميان مالي بسياري براي مشارکت در اين برنامه پيشقدم شوند اما از آنجا که ميخواهيم شاکله علمي برنامه خدشهدار نشود غالبا رد ميکنيم. در عين اينکه مجبور هستيم براي مباحث مالي شبکه بخشي از آن را هم بپذيريم. جناب قاسمي اگر فرزند محصل شما روزي بهجاي کتاب و مشق مدرسه بخواهد از طريق برنامه تلويزيوني شبکه آموزش آماده امتحانات شود چه واکنشي نشان ميدهيد؟ خوشحال ميشوم اما اعتقاد شخصيام اين است که هيچ چيز جاي کتاب را نميگيرد. در عين حال در زمينه جذابيت برنامههاي شبکه آموزش اين جاي افتخار دارد که ميبينم حتي بچههاي خودم هم پيگير آن هستند. برنامه «قند پهلو» يکي از همين برنامههاست که حتي بچهها هم آن را دنبال ميکنند يا مثلا برنامه «گلآموز» که بهطور کامل آموزشي است و از قالب سرگرمي صرف برنامههاي مشابه فاصله گرفته است. حتي مجريان اين برنامه، دانشآموز هستند و اين توان و هزينه زيادي از ما برد تا به اين ترکيب برسيم. درعين حال برنامهاي با عنوان «صعود» در حوزه کارشناسي ارشد هم داريم که اين حوزه هم مغفول واقع نشود. خاطرم هست از همان دوران کودکي بچهها نسبت بهعبارت «آموزش» واکنش منفي نشان ميدادند و حتي بعد از پايان امتحانات، مراسم کتابسوزي داشتند! متاسفانه اين حاصل زمختي سيستم آموزش ما بود. حرکت به اين سمت که آموزش هم ميتواند زيبا باشد رويکرد اصلي ما در شبکه آموزش بوده است و بههمين دليل سعي کرديم ساختارهاي سابق را بهطور کامل بر هم زنيم و به رنگ و لعابهاي تازه برسيم. تا اينجا گزارش نسبتا کاملي از رويکردهاي شبکه آموزش در زمينه برنامهسازي ارائه کرديد. با توجه به مفهوم آموزش همگاني که در آغاز اشارهاي گذرا به آن داشتيد ميخواهم بدانم مرز ميان برنامهسازي در ساير شبکههاي رسانه ملي که طبيعتا همگي بايد در راستاي آموزش همگاني باشد و برنامهسازي در شبکه آموزش کجاست؟ اين درست است که در حوزه آموزش همگاني نميتوان ميان شبکههاي سيما تقسيمبندي قائل شد. واقع امر اين است که با وجود اين، باز هم ما اصرار داريم که در شبکه آموزش خيلي بهسمت آموزش مستقيم حرکت نکنيم. رويکرد شبکه قطعا اين نيست. مثلا ما در يکي از برنامههاي صبحگاهي از سوي يکي از توليدکنندگان پوشاک درخواست همکاري مالي داشتيم. ابتدا مخالفت کرديم اما بعد پيشنهادي داديم که با استقبال اين توليدکننده هم مواجه شد. پيشنهاد اين بود که کارشناس برنامه درباره موضوعي عامتر مثل چگونگي خريد لباس از بازار با مخاطب صحبت کند و در پايان بحث اشارهاي هم به اين برند داشته باشد اما شاکله بحث همان مباحث کارشناسي باشد تا مخاطب قبل از تبليغ، نکتهاي فراگرفته باشد. اين نگاه در جايجاي برنامههاي شبکه آموزش وجود دارد. برخلاف برخي شبکههاي ديگر که شايد اولويت با سرگرمي باشد، ما بر اين کارکردهاي آموزشي اصرار داريم. شايد در شروع راه ما هم جذب مخاطب را در اولويت قرار دهيم اما در ادامه حتما او را متوجه کارکردهاي آموزشي خواهيم کرد. توصيه بنده به همکارانم همواره اين است که خودتان پاي برنامهتان بنشينيد و ببينيد آيا وقتي از پاي تلويزيون بلند ميشويد چيزي در رفتار شما تغيير کرده و ميتوانيد نکته عملياتي براي زندگي روزمره بهدست آوريد؟ مخاطب بايد چيزي از برنامه فرابگيرد. در مقاطع خاص شايد براي برخي مناسبتها اين بار آموزشي کمرنگ شود اما از کارکرد اصلي خود خارج نشده و نميشود. در اين مسير، امکان دارد روزي شاهد حذف برنامههاي کلاسي با محوريت اساتيد پاي تخته از شبکه باشيم؟ بهتعبير ديگر آيا اين جنس برنامهها براي دوران گذار به شرايط ايدهآل است يا اساسا جزو دستورکارهاي جدي شبکه هستند؟ در راستاي ماموريتي که امروز براي شبکه تعريف شده است قطعا اين قبيل برنامهها حذف نميشود مگر اينکه ماموريت شبکه از اساس تغيير کند. البته تعريف موجود اين است که ما بايد مکمل نظام آموزشي کشور باشيم. در اين مسئله بحثي نيست اما اينکه اين مکمل بودن صرفا درس ياد دادن به دانشآموزان است يا ميتواند قالبهاي ديگري در راستاي ايجاد انگيزه و بازتعريف الگوها در جامعه هم داشته باشد مسئلهاي ديگر است. نگاه ما اين است که ميتوان سراغ اين قالبهاي تازه هم رفت. کما اينکه همين امروز هم از برنامههاي کلاسي صرف، فاصله گرفتهايم. اتفاقا نکته جالب درباره شبکه آموزش اين است که بهرغم ماموريتي که به آن اشاره کرديد غالب برنامههاي برند شده آن حاصل همين نگاه و رويکرد جديد است. اين برنامهها تا چه اندازه حاصل سيستم برنامهريزي و هدفگذاري مستقيم شبکه بوده و چقدر حاصل اعتماد مديريت شبکه به برنامهسازان است؟ خوشبختانه امروز از نگاه مخاطبان، شبکه آموزش چند برند اصلي دارد؛ «راديو هفت»، «صبحي ديگر»، «مشق عشق»، «قند پهلو»، «دکتر سلام» و حتي برنامه موسيقايي «دستان» جزو برنامههايي هستند که امروز مردم، شبکه آموزش را با آنها ميشناسند. عموم اين برنامهها هم در راستاي همان آموزش همگاني توليد شدهاند. ما سالها شاهد تلاش سيستم آموزشي کشور براي تلطيف ادبيات و شيرين جلوه دادن آن براي جذب دانش آموزان بودهايم. حال که قرار است ما مکمل اين سيستم آموزشي باشيم با متنخواني در بينابين برنامه راديو هفت، قدم مهمي در راستاي تحقق اين هدف برداشتهايم. برنامه «مشاعره» که بازهم از برندهاي شبکه است بچهها و خانوادههاي ما را با شعر و ادبيات فارسي آشنا کرده است. در اين زمينه هم تعمد داشتيم برنامه را بهسمت شرکتکنندههاي کودک و نوجوان سوق دهيم. در مجموع نگاه اين است که يک دانشآموز امروزي در کنار بازي و گيمنتها ميتواند سرگرميهايي از اين دست هم داشته باشد. در همين راستا برنامهاي از جنس قند پهلو، مذاق مخاطبان را با ادبيات تلطيف کرده است. به شخصه معتقدم ظرفيتهاي بسياري در ادبيات فارسي وجود دارد که ميتوان از آنها براي ساخت برنامههاي جذاب، بهره گرفت. در زمينه جاذبههاي بصري هم ريتم تند و جذابيتهاي فني در برنامهسازيها مد نظر است که اينجا نميتوان به آن خيلي ورود داشت. طبيعتا براي رسيدن به اين ايدهآلها به برنامهسازان اعتماد ميکنيد. بله. نگاه ما اين است که وقتي قرار بر همکاري با تهيهکنندهاي داريم بهطور کامل به او اعتماد داشته باشيم و مسئوليت برنامه را هم به او واگذار کنيم تا خودمان مجبور نباشيم هر دقيقه توليدات و برنامهها را رصد کنيم. متقابلا هم انتظار پاسخگويي از برنامهساز را داريم و اگر اشتباهي رخ دهد قطعا بايد پاسخگو باشد. اما در مجموع، اعتماد متقابل وجود دارد و همين اعتماد هم منجر به مسئوليتپذيري تهيهکنندگان شبکه و تعامل با آنها شده است. حتي امروز برخي مدير گروههاي شبکه گلهمند هستند که بهعنوان مدير شبکه چرا اينقدر با تهيهکنندهها در ارتباط هستيد؟ بنده جزو مديران شبکهاي هستم که با تکتک تهيهکنندگان در حين توليد و پخش برنامهها ارتباط دارم و با هم صحبت ميکنيم. البته همزمان از دخالت در کارگروهها هم جلوگيري ميکنيم. تهيهکنندهها از اين رويکرد استقبال ميکنند؟ اين احساس را ندارند که از سوي مدير شبکه مدام تحت نظرند؟! اگر قرار بر فراخوان يک تهيهکننده باشد حتما از کانال مديريت گروهها اين فراخوان صورت ميگيرد... پس ديدارهاي مشترک با شما غالبا به درخواست خود تهيهکننده است؟ بله. خود اين دوستان درخواست وقت ميکنند و در عين حال ميدانند که وقتي اينجا ميآيند ما نگاه توبيخي و اشکالگير نداريم و همواره بدهبستان و مشورت با اين دوستان داريم. خيلي مواقع مشورتي داده شده اما دوستان بهدليل برخي موارد اجرايي امکان انجام آن را رد کردهاند. همين جو صميمانه در جمع مديران و برنامهسازان شبکه باعث شده راحتتر در اين مسير گام برداريم و به جلو برويم و بهرغم مشکلات مالي موجود در همه شبکههاي سيما، برنامههاي شبکه آموزش با استقبال مخاطبان همراه شده و تعداد زيادي اسپانسر و حامي مالي بهسمت اين شبکه گرايش پيدا کردهاند. از برنامههايي که بهعنوان «برند» به آنها اشاره شد کداميک محصول دوران مديريت شماست؟ راديو هفت از قبل پخش ميشد. صبحي ديگر در حال پخش بود که در حال حاضر شاهد پخش سري جديد از آن هستيم. مشاعره محصول دوران قبل بود و در دوران جديد آن را بهسمت حضور کودکان و نوجونان سوق داديم. سفر به استانهاي مختلف هم در اين دوره باب شد. برنامههايي مانند دکتر سلام و قند پهلو هم که بهطور کامل در اين دوره آغاز شد. از اين ميان، برنامهاي هست که ايده اوليهاش متعلق به شخص شما باشد؟ براي پاسخگويي به اين سوال کمي معذب هستم اما شايد بتوان گفت برنامه قند پهلو تا حدودي شاکله و ايده اوليهاش از بنده بود. ايده آن مبتنيبر توفيق برنامه مشاعره شکل گرفت؟ بله. ما همزمان جنگ هفتهنامهاي عصرهاي جمعه داشتيم که حضور آقاي رفيع در آن بسيار خوب بود و پتانسيل بالايي را نشان ميداد. از سوي ديگر تجربه برنامه مشاعره هم پيش روي ما بود و ديديم تلفيق اين دو ميتواند موفق باشد. در سازمان صداوسيما عموما برنامههايي موفق است که مجريـ کارشناس قوي دارد. برنامه مشاعره با حضور دکتر آذر پيش ميرفت و قند پهلو هم با حضور کارشناساني همچون خود آقاي رفيع و آقايان شکيبا و فيض به خوبي پيش ميرود. ما اگر اين کارشناسان را حذف ميکرديم عملا شانس موفقيت را از دست داده بوديم. در هر برنامهاي هم همين قاعده است. برنامه نود با عادل فردوسيپور و برنامه راز با نادر طالبزاده موفق است. در مجموع با تلفيق دو ايدهاي که به آن اشاره شد به طرح اوليه قند پهلو رسيديم. خاطرم هست جلسه اولي که در اين زمينه با آقاي قميشي ـتهيهکننده قند پهلوـ و رفيع داشتيم همانجا آقاي رفيع پيشنهاد داد کمي بار مسابقهاي آن را بالا ببريم. گفتم فکر ميکنم شدني نيست چون بالاخره شعرا و کساني که دست به قلم هستند شايد اکراه داشته باشند که بخواهند وارد رقابت با همکاران خود شوند اما از آنجا که آقاي رفيع شناخت بيشتري از اين حوزه داشت گفت شدني است. بعد از آن جلساتي با شاعران طنز گذاشتيم اما از ميان آنها تعداد زيادي در همان ابتدا بعد از طرح مسئله مسابقه از همراهي انصراف دادند و کار در مراحلي بهجايي رسيد که حتي خود آقاي رفيع هم داشت دلسرد ميشد و انصراف ميداد. آنجا ديگر با پشتکار دوستان، کار پيش رفت و خوشبختانه از آنجا که اصرار داشتيم برنامه بيشتر رفاقتي باشد تا رقابتي، شاعران هم بيشتر به ما اعتماد کردند و همين باعث کليد خوردن کار شد. شايد براي اولينبار باشد که در مصاحبهاي به اين موارد پشت پرده اشاره ميکنم اما خاطرم هست در همان نشستهاي اوليه بود که شاعران خانم بهطور کامل انصراف دادند و بههمين دليل در سري نخست شاهد حضور خانمها نبوديم. در اعتراض به رقابتي بودن انصراف دادند؟ بله. کليت آنکه تشريح شد گفتند اجازه دهيد برنامه روي آنتن برود بعد تصميمگيري ميکنيم. خوشبختانه همان سري اول هم با استقبال طيفهاي مختلف همراه شد و بههمين دليل شاعران بيشتري به ما اعتماد کردند و در سريهاي بعد حاضر شدند. به لطف خدا اين برنامه روزبهروز هم به تکامل بيشتري ميرسد. اهالي و پيگيران گعدههاي شعرخواني طنز ميدانند که يکي از جذابيتها و شيرينيهاي اين قبيل برنامهها کنايههاي سياسي و اجتماعي موجود در آثار است. از اين منظر نگراني اصطکاک با خطوط قرمز را نداشتيد؟ بهخصوص که امروز ميتوان يکي از نقاط قوت برنامه را عملکرد باز آن در اين حوزه دانست. نکته اصلي از همان آغاز اين بود که ميدانستيم طيف شاعران طنزپرداز اساسا انسانهايي نجيب هستند که ميتوان به آنها اعتماد کرد. بنده از همان ابتدا خيالم راحت بود که در اين طيف، فرد مغرضي وجود ندارد در عين حال آقاي رفيع سالها در اين حوزه کار کرده بود و شناخت کامل از خطوط قرمز و حساسيتها داشت. از سوي ديگر ميدانستيم اگر کنايه و گلايهاي هم در اين برنامه مطرح شود از آنجا که به زبان طنز است تلطيف ميشود و گزندگي کمتري خواهد داشت. در همين برنامه حتي شاهديم اگر طنزپردازي کمي از دايره اخلاقيات فاصله بگيرد با تذکر کارشناس برنامه مواجه ميشود و حتي در امتيازدهي هم لحاظ شده است. همين امر سبب شده که باقي حاضران هم نسبت به حد و حدود برنامه آگاه باشند. واقع امر هم اين است تا آنجا که بنده در خاطر دارم آيتم يا فريم خاصي نبوده که به مشکل برخورد کرده باشد. ما اين اعتماد را داشتيم که حتي در ساعت تحويل سال همين گروه بهصورت زنده روي آنتن رفتند و شعرخواني کردند. هيچ مشکلي هم بهوجود نيامد. اعتماد و نگاه اوليه ما درست بوده و خوشبختانه هيچ مشکلي هم تا به امروز در اين زمينه نداشتهايم. البته هم بنده و هم شما ميدانيم که به غير از دو ضلع شبکه بهعنوان برنامهساز و شاعران بهعنوان شرکت کننده، طيفي از ناظران خاص هم همواره توليدات سيما را رصد ميکنند که حساسيتهايي هم در برخي موارد دارند. با اين طيف هم به مشکل برنخوردهايد؟ اصلا تا به امروز چنين موردي نداشتهايم. هرجا هم که رفتهايم حتي اگر از افرادي باشند که در اين برنامه کنايهاي به آنها زده باشيم باز هم از برنامه استقبال کردهاند و جز تعريف و تمجيد چيز ديگري نشنيدهايم. اين نشان ميدهد که الحمدلله سعه صدر مسئولان ما هم روزبهروز بالاتر ميرود در عين اينکه هنرمندي در فضاي طنز اين است که انتقادات، آزاردهنده و تلخ نباشد. اما بهرغم اين واقعيت در ميان مديران ما بهويژه در حوزه فرهنگ نسبت به اين قبيل انتقادات شاهد يک خودسانسوري هستيم که باعث عدم شکلگيري فضاي سالم و آزاد جهت انتقاد شده است. نکتهاي که نبود آن را از محسنات مديريت شبکه آموزش ميتوان محسوب کرد. البته بنده در اين زمينه قضاوت نميکنم و همواره نگاهم اين است که انشاءالله چنين سعهصدري در ميان مديران ما وجود دارد. خوشبختانه درباره برنامههاي ما تا به امروز چنين بوده است. شايد در قبال برخي برنامههاي جدي بلافاصله شاهد نقد و اعتراضهايي باشيم اما شايد همين لحن طنز کمک کرده که در اين مورد با حساسيت کمتري مواجه شويم. صحبت درباره حساسيتهاست و بد نيست گريزي هم به برنامه راديو هفت بزنيم که از نظر موسيقايي چند پله بالاتر از عادات مرسوم در تلويزيون حرکت ميکند و همين يکي از پايههاي جذابيتش شده است. اين برنامه آيا دشواريهايي براي مديريت شبکه بههمراه داشته است؟ شما به خوبي ميدانيد که حرکت روي لبه مرز همواره حساسيتهاي خاص خود را دارد. گاهگداري تذکراتي هم در اين زمينه بوده اما بايد اعتراف کرد که تحمل جامعه و تحمل مسئولان سازمان در اين زمينه واقعا مثال زدني است. بهخصوص که فرد ويژهاي به نام دکتر راغب در مرکز موسيقي، مسئوليت هماهنگي با اين برنامه را به عهده دارد و اين سازوکار نشان داد سازمان ميتواند به راحتي در حوزه موسيقي هم يک برنامه موفق داشته باشد. از آنجا که شخص آقاي راغب در اين زمينه کاملا بر خطوط قرمز اشراف دارند همواره تا لب مرز ميآيد حرکت هم ميکند اما هيچگاه دچار مشکل نميشود. حتي در مواردي شاهد هموار کردن مسير فعالان موسيقي بودهايم مانند گروه چارتار که پيش از مجوز رسمي براي انتشار آلبوم در بازار موسيقي از طريق برنامه راديو هفت به مخاطبان معرفي شد. بله. البته در مجموع و فراتر از مباحث موسيقايي، باز هم بوده است انتقاداتي به اين برنامه که من همين امروز هم نميدانم چه جوابي ميتوان براي آنها داشت. خود ما هم بهرغم طراحيهاي بسيار هنوز در مواردي نميتوانيم به جواب قانعکننده برسيم. مثلا انتقاد از اينکه کودکان حاضر در اين برنامه چرا اسامي خاصي دارند... واقعا با چنين انتقادي مواجه بودهايد؟ بله. واقعا هم نميدانيم چه بايد کرد؟! هنوز نتوانستهايم براي اين بخش کودکاني با اسامي مذهبي پيدا کنيم! حتي به دوستان هم در اين زمينه سفارش کردهايم. تا اين اندازه حساسيت درباره جزئيات يک برنامه وجود دارد؟ بله. حتي ما از سوي چند نماينده مجلس با تذکراتي در اين مورد مواجه بودهايم. حتي در زمينه موسيقي، استفاده از برخي توليدات با انتقاداتي مواجه شده است. با وجود اين، جناب آقاي مهندس ضرغامي و آقاي دکتر دارابي تحمل ويژهاي درباره برنامه راديو هفت داشتهاند که همين باعث جلب توجه بيشتر مخاطبان هم شده است. تهيهکنندگان برنامه راديو هفت و شخص منصور ضابطيان تاکنون با تذکر جدي شما بهدليل بخش خاصي از اين برنامه مواجه شدهاند؟ بله، هرچند خودشان هم ميدانند وقتي من تذکر ميدهم اينگونه نيست که بخواهم برنامه را توقيف کنم. بالاخره وقتي ديکتهاي نوشته ميشود امکان غلط هم وجود دارد و نگاه بنده اين است. در عين حال دوستان هم ميدانند وقتي درباره مسئلهاي تذکر ميدهم کاملا جدي است. خوشبختانه تيم توليد هم افرادي حساس هستند که سريع براي اصلاح اقدام ميکنند و در عين حال ريسکپذيري بالايي در اين زمينه دارند. آن طرف داستان چطور؛ شما تا امروز با تذکر جدي مديران بالاتر مواجه شدهايد؟ بله. باز هم عرض ميکنم که اين برنامه بالاخره برنامهاي لب مرز است. ممکن است پخش يک موسيقي در اين برنامه و در يک ساعت خاص با طيف مخاطبان خاص مشکلي نداشته باشد اما همان موسيقي کافي است در شبکه نسيم بدون هيچ مقدمه و موخرهاي پخش شود. برخي از اينها از نگاه بنده هم اشکال پيدا ميکند. بالاخره در برنامه امکان دارد با زمينهچيني مشخصي سراغ يک موسيقي خاص برويم اما صرف پخش اين موسيقي شايد ايجاد اشکال بکند. حتي تصاوير روي يک موسيقي ميتواند در کيفيت پخش آن تاثيرگذار باشد. ما حتي درباره پخش راديو هفت در ساعت ديگري مثلا صبحها با دوستان مشورت کردهايم اما به اين نتيجه رسيدهايم که شايد صلاح نباشد. اين برنامه در جاي خود و در ساعتي که مخاطبان تعريف شده خود را دارد بايد روي آنتن برود. اساسا اين برنامه شبانگاهي توليد ميشود و هدفش ايجاد آرامش شبانه است؛ بنابراين خيلي توجيهي براي پخش در ساعات ديگر ندارد. چرا هر از گاهي خبر احتمال تعطيلي اين برنامهها در سانهها منتشر ميشود؟ اين اخبار در دورههاي قبل بوده و امروز ديگر شاهد آن نيستيم. آخرين نوبتش همزمان با راهاندازي شبکه «بازار» و انتشار خبر احتمال کوچ منصور ضابطيان و همکارانش به اين شبکه بود که البته امروز در هر دو شبکه فعال هستند. احتمال دارد باز هم شاهد اين قبيل خداحافظي برندهاي محبوب از شبکه آموزش باشيم؟ در اين زمينه طبيعتا بايد از برنامهسازان سوال شود. ما که قطعا مشکلي نداريم و با همه دوستان هم تعامل خيلي خوبي داريم و بايد ديد فردي که در اين موضوع با رسانهها گفتوگو کرده چرا چنين مسائلي را طرح ميکند. در غير اين صورت تا زماني که يک برنامه در مسير تعريف شده در حال حرکت است و چارچوبها و سياستهاي سازمان را دچار اختلال نميکند و در عين حال دچار يکنواختي هم نميشود ما از پخش آن استقبال ميکنيم. در اين زمينه، مسائل مالي نميتواند دخيل باشد؟ نه خوشبختانه امروز اين شرايط نيست. ما در مقطعي با مشکلات مالي جدي مواجه بوديم که مجبور شديم برخي برنامهها را بهصورت موقت تعطيل کنيم اما در چند سال اخير اين مشکلات برطرف شده است و حاميان مالي هم استقبال بسياري از همکاري با شبکه داشتهاند. در عين حال خوشبختانه حضور اين حاميان مالي در خروجي برنامهها چندان پررنگ نبوده و در مواردي حتي شايد مخاطبان متوجه سهم اسپانسر از آنتن نشده باشند. «آموزش» جزو شبکههاي کمخرج تلويزيون است؟ نه. امروز سطح توليدات ما همسطح شبکههاي اول و دوم است. از نظر تخصيص بودجه که قطعا همرديف نيستيد؟ نه. ما توليد سريال نداريم و تنها بازپخش داريم. اما تعداد برنامههاي زندهاي که روي آنتن داريم رتبه اول را در ميان شبکهها دارد. از آنجا که همين برنامههاي زنده را هم با ريتم تند توليد ميکنيم هزينهها هم بالاتر ميرود. اما در عين حال تفاوت بودجه با شبکههاي ديگر داريم. اين تفاوت بودجه و در عين حال اصرار بر حضور کمرنگ اسپانسر در خروجي برنامهها را چگونه مديريت ميکنيد؟ اين حاصل همان حس همدلي است که اشاره کردم ميان برنامهسازان و مديران شبکه وجود دارد. خيلي از برنامهسازان و تهيهکنندههاي سيما هستند که علاقهمند به همکاري در اين شبکه هستند در عين اينکه ميدانند برآوردهاي مالي ما برآوردهاي خيلي پاييني است. اگر اطلاع داشته باشيد شبکه ما نزديک به يک سال است که گروههاي برنامهسازي دارد و پيش از آن کلا يک مديريت واحد در زمينه برنامهسازي وجود داشت اما ساختار و سيستم اداري ما در حالت جديد، براي تهيهکنندهها دستوپاگير نيست و آنها را آزار نميدهند. بارها به دوستان و همکاران گفتهام که ما پشتيبان و حامي تهيهکنندگان هستيم و بايد تلاش کنيم بهترين برنامه روي آنتن برود؛ يعني در عين اينکه موظف هستم روي کارها نظارت کنم و سياستهاي سازمان را پي بگيرم اما اساس کارم اين است که پشتيبان تهيهکننده باشم و همه زيرگروهها بايد در اين زمينه به کمک برنامهساز بيايند. در اين زمينه ما حتي جلسات نقد برنامهها با حضور تمام برنامهسازان شبکه را هم داريم که همکاران به نقد کارهاي يکديگر ميپردازند. طبيعتا در اين نقدها کاملا بيرحم هستيد! بله ما که با خودمان تعارف نداريم. برنامهسازان از صبح عليالطلوع علاقهمندند به برنامه همکاران ديگر خود کمک کنند و حتي اگر برنامهاي نياز به پيشتبليغ در برنامه ديگر داشته باشد حتما اين همکاري در ميان برنامهسازان وجود دارد. در اين زمينه بدهبستان خيلي خوبي ميان تهيهکنندگان وجود دارد و اين به ما هم کمک ميکند. دورنمايي از حضور خودتان در شبکه ميدهيد؛ فعلا که قصد کوچ نداريد؟ (با خنده) ما که کارهاي نيستيم. بيشتر از منظر شخصي ميخواهم بدانم هنوز انرژي و انگيزه براي ادامه حضور در اين شبکه را داريد؟ بنده کار در رسانه را مانند نقاشي کردن ميدانم. انسان هم ميتواند يک گل درشت و زيبا نقاشي کند و بگويد اين محصول من است هم ميتواند حوصله به خرج دهد و بهصورت مينياتوري گلهاي ريز را دانهدانه طراحي کند. اين طبيعتا زمان و هزينه بيشتري ميبرد اما در مجموع زيباتر و حتي ماندگارتر ميشود. اينکه برنامهاي توليد شود که ماندگار باشد و در سن پيري بتوانم به توليد آن افتخار کنم را قطعا مانند هر انساني دوست دارم اما اينکه در شبکه آموزش خواهم ماند يا خير منوط بهنظر مديران است. البته اگر به خود بنده ميگفتند به کارهاي دانشگاهيات ادامه بده خيلي بيشتر استقبال ميکردم اما از آنجا که کارمند سازمان هستم، فعلا حس کردهاند که بايد اينجا خدمت کنم. جاي ديگري هم اعلام شود قطعا ميگوييم چشم. بهعنوان بحث پاياني با توجه به نزديک بودن تغيير احتمالي در رأس مديريت سازمان صداوسيما علاقهمندم از منظر يکي از افراد حاضر در ميان مديران اين دوره، اشارهاي به دستاوردها و احيانا نقاط ضعفي که سازمان داشته، داشته باشيد. البته بنده خيلي از منظر اينکه در پايان راه هستيم صحبت نميکنم اما چند خصلت خوب در شخص آقاي ضرغامي وجود داشت که در اين مقطع زماني راحتتر ميتوان دربارهاش صحبت کرد و شائبهاي پيرامون هدفدار بودن آن بهوجود نميآيد. تحمل و خوشرويي شخص مهندس ضرغامي بهگونهاي است که بنده کمتر در ميان مديران ديگر ديدهام و فکر ميکنم از عواملي بود که در مسير مديريت رسانه ملي تاثيرگذار بود. مثلا در موارد بسياري ايشان ميتوانستند انتقادات را مستقيما به مديران شبکهها ارجاع دهند اما هم آقاي مهندس و هم آقاي دکتر دارابي نقش ضربهگير را ايفا کردند و اين کار ما را بسيار راحت کرده بود. اگر قرار باشد تمام ترکشها مدام به ما برخورد کند قطعا حرکت براي ما دشوار ميشود. در جلسات هم اگر ايراد جدي بوده است با خوشرويي به ما منتقل ميشد. نکته ديگر اين است که همين امروز يکي از صاحبنظرترين افراد در حوزه رسانه و بهخصوص تلويزيون شخص مهندس ضرغامي هستند. هر وقت جلسهاي داريم تا درباره مسئلهاي، ليست پيشنهادات خود را ارائه کنيم بعد از اتمام ليست ما تازه با دهها پيشنهاد کارشناسانه از سوي ايشان مواجه ميشويم که هيچ حرفي در آنها نيست. اينها جزو نکات مثبت و تجربيات مفيد اين دوران بوده که اميدوارم تمهيدي انديشيده شود تا در دورههاي بعد بهخوبي از اين حجم از تجربه بهرهگيري شود. اما در سوي ديگر شايد يکي از مشکلات جدي سازمان در اين سالها که هر سال بدتر شده است مسئله مالي باشد. اعتقاد شخصي بنده اين است که بالاخره روزي بايد بودجه سازمان صداوسيما از دل دولتها خارج شود و سازوکاري طراحي شود تا مستقل عمل کند؛ چون سازمان همواره از نظر بودجه از سوي دولتها تحت فشار بوده و همين سبب بروز مشکلاتي شده است. در اين مورد بايد فکري اساسي انديشيده شود. اين قبيل مشکلات مالي در طول اين سالها سبب شد که بسياري کارها و برنامهها امکان تحقق نداشته باشد. درباره اين مشکلات مالي البته يادآور ميشوم که هميشه نحوه ساخت برنامههاي ماهوارهاي را مقياس سنجش کار ما قرار ميدهند که بايد اذعان داشت اولا هزينه توليدات خارجي شايد چندصد برابر هزينههاي توليد برنامه ما باشد و محدوديتهاي فرهنگي و اعتقادي ما نيز براي آنها وجود ندارد. بنده هميشه مثال ميزنم که ما چه از نظر هزينه و چه از نظر فرهنگي و اعتقادي نميتوانيم مانند مثلا شبکه بيبيسي برنامهسازي کنيم ولي اگر آنها توانستند با هزينه، محدوديتها و نيز حساسيتهاي اجتماعي و قومي ما برنامه بسازند بايد از آنها تمجيد کرد. در آخر لازم ميدانم از همکارانم در شبکههاي مختلف سيما و نيز سازمان صداوسيما بهويژه جناب مهندس ضرغامي و دکتر دارابي تشکر ويژه کنم و عرض خسته نباشيد داشته باشم.منبع: پنجره