به گزارش جهان نیوز، اسفند ۱۳۹۲، مصادف است با سی امین سالگرد شهادت فرمانده دلاور لشگر۲۷ محمد رسول الله(ص)، حاج محمد ابراهیم همت. به همین مناسبت، جهان نیوز، ده خاطره و مطلب برگزیده درباره آن شهید را منتشر خواهد کرد. شادی روح بلندش صلواتروز سوم عمليات خيبر بود (چند روز قبل از شهادتش) كه حاج همت براي كاري به عقبه آمد. از فرصت استفاده كرديم و نماز ظهر را به امامت او اقامه كرديم. در بين دو نماز، يك روحاني وارد صف نماز شد. حاج همت با ديدن او، از ايشان خواست كه جلو بايستد. آن برادر روحاني ابتدا قبول نميكرد، اما با اصرار حاجي، رفت و جلو ايستاد. پس از اقامه نماز عصر، ايشان گفت: «حالا كه كمي وقت داريم، چند تا مسئله براتون بگم.» او شروع كرد به گفتن مسأله، در حال صحبت كردن بود كه ناگهان صدايي آمد. همه چشم ها به سمت صدا برگشت. حاج همت از شدت بي خوابي و خستگي بيهوش شده و نقش بر زمين شده بود. برادران سريع او را به بهداري منتقل كردند. دكتر پس از معاينه حاجي گفت: «بي خوابي، خستگي، غذا نخوردن و ضعيف شدن باعث شده كه فشارش بيفته، حتماً بايد استراحت كنه.» و يك سِرُم به او وصل كردند. همين كه حالش كمي بهتر شد، از جايش بلند شد و از اينكه ديد توي بهداري است، تعجب كرد. ميخواست بلند شود، رفتيم تا مانعش شويم، اما فايده اي نداشت. من گفتم: «حاجي، يه نگاه به قيافه خودت انداختي؟ يه كم استراحت كن، بعد برو. بدن شما نياز به استراحت داره.» گفت: «نه، نميشه، حتماً بايد برم.» بعد هم سِرُم را از دستش بيرون كشيد و رفت. |
↧
وقتی "حاج همت"بی هوش شد
↧