به گزارش جهان به نقل از فارس، چندی است در پی انتشار مقالهای در روزنامه «آسمان» که اقدام به رد حکم الهی و آسمانی قصاص کرده است بسیاری از جریانهای ارزشی و سیاسی اعتراض کرده و تقاضای تعقیب مدیرمسئول و نویسنده آسمان را داشتهاند. مقالهای که موجب شد با اقدام قوه قضائیه و دستگاههای مسئول روزنامه «آسمان» توقیف و مدیرمسئول آن تحت تعقیب قرار بگیرد تا جایی که نهایتا وزیر ارشاد در پاسخی سربسته درباره این مسئله گفت: روزنامه چه آسمان باشد چه زمین، چنانچه اهانتی داشته باشد خلاف قانون رفتار کرده است و در مورد آن اعمال قانون میشود. این توهین تا جایی مورد انتقاد قرار گرفت که جمعی از نمایندگان مجلس در خصوص فضای فرهنگی کشور و موضوع روزنامه «آسمان» از وزیر ارشاد سوال کردند. اما نخستین باری که مسئله قصاص و مخالفت با آن در جمهوری اسلامی مطرح شد به سال ۱۳۶۰ و بیانیه جبهه ملی در مخالفت با این حکم الهی بود که با اقدام امام خمینی(ره) در اعلام ارتداد جبهه ملی با آن به شدت برخورد شد به گونهای که سالها کسی جرات اهانت به این حکم الهی را نداشت. اما در مقابل این مقاومت، در غرب و بهویژه اروپا و آمریکا جریانهای ضداسلامی تلاشهای متعددی کردند تا مجازاتهای اسلامی که ضامن بقای اجتماع است را زیر سوال ببرند، سنگسار و بهویژه اعدام از جمله این موارد بود. ساخت فیلمهای متعددی در غرب از جمله «سنگسار ثریا» و همچنین حمایت از عکاسانی که عکسهای فجیعی از صحنههای اعدام در ایران منتشر می کنند خطی از پالسهای این هدایت فکری و فرهنگی را به داخل کشور نشان میدهد. بنابر این گزارش، در این مصاف جریانهایی که خود را در بیان رودر روی مطالب ضداسلامی عاجز میدانستند تلاش کردند از راههای دیگر و از جمله راههای هنری و نمایشی پا به این عرصه بگذارند. در سالهای گذشته در این باره آثار نمایشی متعددی از جمله تئاتر، فیلم و اندک سریالهایی تولید شده که نه تنها علیه قصاص بلکه بر خلاف دیگر ارزشها و قوانین الهی بوده که اگرچه برخی از آنها سهوا رخ داده ولی نمی توان همه این جریان را بدون برنامه دانست. از جمله فیلمهایی که در این باره ساخته شده میتوان به «انتهای خیابان هشتم»، «سوت پایان»، «هیس دخترها فریاد نمیزنند»، «من مادر هستم»، «شهر زیبا» و «دم صبح» اشاره کرد. در کنار این آثار سینمایی بوده و هستند آثاری نمایشی چون «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» و سریال «یادآوری» که به انحایی تلاش به زیر سوال بردن قصاص داشتهاند و البته بودهاند آثاری کمتر از انگشتان یک دست چون فیلم «دهلیز» که به خوبی از این حکم الهی سخن گفتهاند اما مشخصه مهم در همه آثار نمایشی ضدقصاص این است که همیشه فیلمساز طرف خانواده قاتل است و از دید آنها به ماجرا نگاه میکند. قاتل نه تنها در باطن انسانی متین، موقر و ارجمند است که ناغافل قتل انجام داده است، بلکه حتی در ظاهر هم چهرهای مظلوم و دوست داشتنی دارد! و حتی خانواده او هم چنین شخصیتی دارند. اما بر عکس آنها خانواده مقتول (ولی دم) غالبا از همه نظر قابل تنفر هستند؛ خانواده قاتل با احتمال اجرای قصاص دچار از هم پاشیدگی شده است و در عین حال فیلمساز اشارهای به رنج و مصیبتی که خانواده مقتول بعد از از دست دادن عزیزشان متحمل شدهاند نمیکند. البته بسیاری از سازندگان این آثار با نیتهای متفاوتی دست به ساخت چنین آثاری زدهاند که نمیتوان اقدام به نیتخوانی کرد اما مهم این است که در یک زیست بوم ایجاد شده برای هنرمندان مختلف هر کس از ظن خود به این موضوع پرداخته و کنه این حکم الهی را متوجه نشده است؛ حکمی که اگرچه به ظاهر با گرفتن جان یک انسان همراه است اما حیات اجتماعی ایجاد میکند. حال این سوال مطرح میشود که کدام یک از حملات به حکم الهی قصاص میتواند تاثیر بیشتری بر جامعه داشته باشد؛ مقالهای سیاسی و اجتماعی در یک روزنامه سیاسی و یا یک اثر نمایشی که با احساسات مردم سروکار دارد و به گفته اکثر روانشناسان در انتقال پیام خود هیجان بیننده را تحریک کرده و اثرگذاری بیشتری دارد. بنابر این گزارش، مسلما اقدام قوه قضائیه علیه روزنامه آسمان مورد تایید همه آنانی است که به دین اسلام و ارزشهای آن اعتقاد دارند اما در مقابل اینکه چگونه باید با ساخت آثار نمایشی علیه قصاص به مقابله پرداخت و در مقابل به زیبایی از این حکم الهی دفاع هنری کرد سوالی است که سالهاست در اذهان آنانی که به دین اسلام و ارزشهای آن اعتقاد دارند باقی مانده است. سوالی که باید آن را متوجه مدیران و نهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی تا دیگر مراکز فکری و از جمله حوزههای علمیه کرد و جواب را از آنها خواست. |
↧
با زبان هنر از قصاص دفاع کنید
↧