Quantcast
Channel: جهان نيوز - آخرين عناوين فرهنگ :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 18760

خسروپناه: نگاه شریعتی به تجدد انتقادی است/ عبدالکریمی: با «شریعتیسم» مخالفم

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از فارس، مناظره حجت‌الاسلام عبدالحسین خسروپناه، رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و بیژن عبدالکریمی عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی به مناسبت سالروز وفات دکتر علی شریعتی، چهارشنبه‌شب در برنامه زاویه (مجله علوم انسانی شبکه ۴ سیما) برگزار شد که بخش‌هایی از آن را در ادامه می‌‌خوانید.*از شاهراه تفکر شریعتی دفاع می‌کنمدر ابتدای این بحث بیژن عبدالکریمی در پاسخ به این سؤال که آیا دستگاه فکری شریعتی برای جامعه امروز با شرایط موجود ایران می‌تواند در باب مدرنیته راه حلی را ارایه کند، گفت: از نظر من این سؤال ابهام دارد. شریعتی یک متفکر است و هر متفکری تفکرش از عناصر چهارگانه تشکیل شده است؛ نخست مبانی فکری، دوم آموزه‌ها، سوم روش تفکر و در نهایت بصیرت‌های بنیادین. آنچه از شریعتی می‌دانم بصیرت‌های بنیادین اوست، من از شاهراه تفکرش دفاع می‌کنم و می‌گویم شریعتی نه شریعتیسم! چرا که شریعتیسم تکرار آموزه‌های گذشته است درحالی که برای بررسی او باید از یک منظر دیگر وارد شد.*شریعتی معلم انقلاب و تفکر آینده ماعبدالکریمی با اشاره به اینکه در اندیشه متفکران بزرگ مباحث مختلفی نهفته و در اندیشه شریعتی نیز بصیرت بنیادینی وجود دارد که او را معلم تفکر آینده ما می‌سازد، گفت: البته او فقط معلم انقلاب ما نبود بلکه با زمان و زمانه ما بسیار فاصله داشت از منظری که می‌بینم او معلم تفکر آینده است. برای توضیح این امر باید بگویم ما اسیر دو جریان متعارض در جامعه هستیم، نخست نوگرایانی که شیفته عقلانیت مدرنند که این گروه در فضای تفکر غرب زیست می‌کنند و یک موضع ضد سنت دارند لذا مواجهه این جریان با سنت تاریخی ما توتالیتر است و می‌خواهد نظام عقلانیت را به سنت تاریخی تحمیل کند و در نهایت به مرگ سنت بیانجامد.وی ادامه داد: گروه دوم سنت‌گرایان در معنای کلی کلمه‌اند، اینها هم به این علت که در عالم سنت زیست می‌کنند از مواجهه مناسب با عقلانیت مدرن ناتوانند و از یک تاخّر تاریخی در فهم عقلانیت مدرن و مواجه با آن رنج می‌برند این گروه می‌خواهند هر آنچه در مدرنیته هست در ساختار سنت ببرند.عبدالکریمی تأکید کرد: من از این جهت شریعتی را معلم تفکر آینده می‌دانم که می‌گویم رهبری فکری آینده ایران از سنخ شریعتی است نه صرف نوگرایان و سنت‌گرایان، چرا که او در آثارش نحوه مواجه پدیدارشناسانه را در مواجهه با غرب در نظر دارد، مواجهه او نه از صرف شیفتگی تام است و نه نگاه ضدسنت بلکه نوع تفکر وی پدیدارشناسانه است.* در اندیشه شریعتی تمدن و تجدد مرادف هم نیستندبه گزارش فارس، در ادامه این برنامه تلویزیونی حجت‌الاسلام خسروپناه در پاسخ به این سؤال که آیا شریعتی با مدرنیسم برخوردی منطقی و چارچوب‌مند داشته یا خیر، توضیح داد: اکنون که قرار است اندیشه‌های شریعتی به دور از تمجید و تخریب، تحلیل شود، برای پاسخ به این سؤال باید بحث را از کمی دورتر شروع کنم.رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ادامه داد: مرحوم شریعتی بحث‌هایی به نام تاریخ تمدن دارد که از آن طریق وارد تمدن‌های گذشته و دوره شکوفایی اسلامی می‌شود و سپس به معرفی تمدن غرب و نقد آن می‌پردازد اما نکته مهم این است که وی برخلاف بسیاری از افراد، تمدن و تجدد را مترادف هم ندانسته است. وی تمدن را با بار مثبت تعریف کرده و آن را زمینه مساعد و بارآوری استعدادها دانسته و بیان کرده که جامعه متمدن زمینه فعلیت بخشیدن استعدادها را فراهم می‌کند اما تجدد را تغییر سنت‌ها و مصرف‌های گوناگون زندگی مادی و شبیه اروپایی شدن دانسته است.*نگاه انتقادی شریعتی به سنت و مدرنیتهوی در ادامه توضیح داد: زمانی که شریعتی از ویژگی‌های جامعه غربی و فرهنگ آن سخن می‌گوید از خصوصیت اصالت قدرت، طبیعت، زندگی، نظم، مصرف، تحلیل عقلی، اصالت جامعه، خودمحوری و اومانیسم یاد می‌کند که برخی را نقد کرده و برخی را می‌پذیرد اما یکی از مهترین ویژگی‌های دنیای متجدد را مصرف‌گرایی و تولید مرتب می‌داند. اگر در یک دسته‌بندی شریعتی را در یکی از گروه‌های تجدد گرا، تجدد ستیز یا تجدد گزین قرار دهیم وی مسلما در دسته سوم قرار دارد چرا که او دربست مؤلفه‌های دنیای متجدد را نپذیرفت و آن را کامل هم رد نکرد بلکه رویکردی انتقادی بدان داشت به سنت هم البته چنین نگاهی داشت و تلاش کرد بین سنت و تجدد جمع کند. این رویکرد را به نظر من شهید مطهری و امام خمینی (ره) هم داشتند از این جهت بین شریعتی و مطهری تفاوتی نمی‌بینم البته اسلام‌شناسی و غرب‌شناسی این دو با یکدیگر تفاوت‌هایی داشت. امروزه در عصری زندگی می‌کنیم که باید همین نگاه گزینشی انتقادی را مبتنی بر عقلانیت داشته باشیم.*اندیشه‌های شریعتی با مطهری فاصله داردبیژن عبدالکریمی در ادامه با تاکید بر اهمیت رویکرد پدیدارشناسانه در اندیشه شریعتی و توجه بر دو سنت مدرنیته و تاریخی گفت: تقلیل یکی از این دو سنت در اندیشه شریعتی اشتباه است، من برخلاف رأی حجت‌الاسلام خسروپناه معتقد نیستم که نظام معرفتی شریعتی و مطهری مانند یکدیگر باشد. اساساً سنت‌گرایان ما از برخی مسایل فهم تاریخی ندارند و عقل مدرن یا سنتی برایشان مطرح نیست چرا که نگاه تاریخی ندارند و به شدت تحت تأثیر نگاه ارسطو هستند. تمایز بین عقل مدرن و سنتی نیازمند دانستن نگرش تاریخی است.وی در نقد مسأله سنت و تجدد در اندیشه شریعتی گفت: همه پدیده‌ها و اندیشه‌ها ذو ابعادند و لایه‌های متعدد و سیال دارند، لذا نمی‌توان صورت‌بندی‌های متعددی از آنها ارایه داد. در یک دوره ممکن است اندیشه یک متفکر را یک جور تفسیر کنیم و در دوره دیگر، طور دیگری. در نهایت نمی‌توان پدیدارها و تفکر یک متفکر را تحت مقوله‌های ثابت قرار داد، مثلا بیان کرد که وی سنت‌گرا یا مدرنیسم است و این قرار نگرفتن در یک طیف خاص نقیصه‌ای بر اندیشه متفکر نیست.*پرسش درباره سنتی یا مدرنیته بودن شریعتی، دقیق نیستعبدالکریمی در پاسخ به این سؤال که آیا اندیشه شریعتی نظام‌مند است یا خیر و او مواجهه درستی با سنت یا مدرنیته داشته یا اینکه مواجهتش تقلیدی بوده، توضیح داد: همانطور که گفتم این پرسش دقیق نیست و برخاسته از یک روح ایدئولوژیک است. به این معنا براساس دو تقسیم‌بندی و جریان فکری شیفتگان مدرنیته و علاقه‌مندان سنت این دو جریان علاوه بر تعارض از یک منطق واحد تعبیت می‌کنند اینها در این امر مشترکند و امکان سومی برای مواجهه سنت و مدرنیته قایل نیستند به معنای دیگر هم نوگرایان و هم سنت‌گرایان معتقدند که دو امکان فقط دارند بنابراین هر تفکری که بکوشد این دو را کنار هم قرار دهد، بی‌نتیجه است.*شریعتی یک منظومه فکری داشت و قطعا پراکنده‌گو نیست/ او نه رئالیست است نه ایده‌آلیستدر ادامه بحث حجت‌الاسلام خسروپناه در پاسخ به سخنان عبدالکریمی گفت: قطعاً شریعتی یک منظومه فکری داشته است، او شخصیت پراکنده‌گویی نبود. درست است که وی ادیب بوده اما نمی‌توان گفت که یک شخصیت رمانتیک داشته بلکه متفکری با اندیشه‌های نظام‌مند است.اما خواهش می‌کنم که شریعتی را در قالب‌های غربی قرار ندهیم او نه پیرو مدرنیسم است نه پست‌مدرن کما اینکه خودش می‌گوید نه رئالیست است نه ایده‌آلیست، حتی من با تعبیر پدیدارشناسانه از اندیشه شریعتی موافق نیستم، او پدیدارشناس نیست چرا که پدیدارشناسی بار معنایی دارد که در اندیشه افرادی چون هوسرل می‌گنجد، وی کانتی و هایدگری هم نیست. ضمناً من بیان نکردم که امثال استاد مطهری در دل اصلاح سنت و نقد مدرن با شریعتی مشترک هستند بلکه گفتم در یک جهت مشترک بودند اما روش‌هایشان متفاوت است!وی با تاکید براینکه شریعتی با هر دو عقلانیت فلسفه یونان و مدرن مخالف است، افزود: او معتقد به یک عقلانیت تجربی و استقرایی در کنار وحی است گاهی از بینش قرآنی بهره‌مند می‌شود و آن‌را مبتنی بر روش استقرایی می‌داند. برخی فکر می‌کنند که غربی که دین را کنار گذاشته، رشد کرده است. خیر، اینطور نیست علت عقب‌ماندگی قرون وسطی این بود که مسیحیت، یونان‌زده و آخرت‌گرا شده بود اما پس از آن منطقشان تجدید شد.رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفت: شریعتی می‌گوید که در دوره شکوفایی تمدن اسلامی متفکران ما تمدن‌های مختلف را جمع کرده و یک تمدن جدید ساختند که در آن به دنیا و آخرت توجه نشان دادند بنابراین امروز ما نیز باید با توجه به تقویت عقلانیت تجربی و توجه به وحی و بینش قرآنی به این سمت حرکت کنیم.* در اندیشه شریعتی خودِ پدیدارها سخن می‌گویندبه گزارش فارس، عبدالکریمی در ادامه با تأکید بر نظر خود درباره اهمیت دیدگاه پدیدارشناسانه در اندیشه شریعتی گفت: این نوع دیدگاه مبتنی بر چارچوب‌های هوسرل نیست بلکه به پدیدارشناسی به معنای عام و وصف ذاتی تفکر تأکید دارد. مراد این است که شریعتی پدیدارها را سرکوب نکرد و اجازه داد خود آنها سخن بگویند بنابراین تفسیر کج و مأوجی از پدیدارها ارایه نداد، چه درباره سنت تاریخی و چه عقل مدرن! او یک روش توتالیتر، تحمیلی و استبدادی ندارد که نظام اپیستمیک برگزیده خود را تحمیل کند، چرا که حتی ممکن است این دیدگاه را یک روستایی بی سواد داشته باشد اما یک فاضل فلسفی خیر!* آنچه شریعتی را شریعتی می‌کند، دیالکتیک بین عقلانیت مدرن و سنت تاریخی استوی درباره اینکه آیا در تفکر شریعتی بین سنت و مدرنیته انسجام وجود داشته یا خیر، گفت: اگر قرار است یا مطلق «عقلانیت مدرن» را قبول کنیم یا «سنت تاریخی» را، باید بگویم که در سنت تاریخی خود ما نیز در قرن دوم که با متافیزیک یونان مواجه شدیم یک گروه در برابر آن موضع گرفتند و یک گروه آن را پذیرفتند. عدم انسجام در اندیشه شریعتی عین هویت تاریخی ماست به این معنا که در سنت ماست که ایرانی با توجه به فرهنگ و تاریخش تمام و کمال به عقلانیت مدرن تن ندهد و به سنت خود وفادار باشد اگر بخواهیم بین سنت و مدرنیته شریعتی جمع ایجاد کنیم اصلا صورت مسأله را نفهمیده‌ایم آیا اصلا حل این تعارض بین سنت و مدرنیته در حد و قامت بشری است؟وی در ادامه افزود: اگر عظمت این سؤال را که دستگاه فکری شریعتی به سنت نزدیک‌تر است یا مدرنیته بفهمیم قطعاً جواب‌هایمان دم دستی نخواهد بود. شریعتی یکی از معاصران فرهنگی ماست که می‌توانیم او را بازخوانی کنیم آنچه شریعتی را شریعتی می‌کند دیالکتیک بین عقلانیت مدرن و سنت تاریخی است، این را در کمتر متفکری در حوزه تفکر جهان اسلام مشاهده می کنیم.عبدالکریمی ادامه داد: در پاسخ به این سخن حجت‌الاسلام خسروپناه مبنی بر اینکه شریعتی در مواجه مدرنیته به عقلانیت تجربی و قبول قرآن و روایات روی آورده می‌گویم که با این نظر موافق نیستم که شریعتی به یک نظام نظری کاملا آگاهانه براساس مبانی انسان‌شناسانه اپیستمولوژی روی آورده بلکه او وصفی به ما نشان داد مبتنی بر گشودگی به جهان هستی، این مواجهه‌ با جریانی است که مدعی ایجاد علوم انسانی اسلامی و محدود کردن علوم است و می‌گوید که این علوم ذاتاً غربی‌اند.* تصویر شریعتی از مدرنیته و سنت دقیق نیستحجت‌الاسلام خسروپناه در پایان بحث با اشاره به اینکه اکنون در سال ۹۲ هستیم و شریعتی در سال ۵۶ از دنیا رفته است، گفت: درباره اینکه تصویر شریعتی از مدرنیته و سنت دقیق بود یا خیر باید بگوییم که خیر. چرا که علم مرتباً تغییر می‌کند آنچه در گذشته دقیق بوده اکنون نیست با این حال من اعتقاد ندارم که او سنتزی نداشت و سکوت کرد، ابداً! شاید ما پاسخ‌های او را قبول نداشته باشیم.وی در پایان افزود: شریعتی تلاش کرد یک نگاه مثبت به علوم پایه و مهندسی داشته باشد اما در مقابل نگاه منفی به علوم انسانی داشت، وی معتقد است که باید بیدار باشیم و به فرهنگ توجه بیشتری کنیم، در نهایت مهمترین نکته این است که وی به فرهنگ مدرن نقد جدی دارد و آن را مصرفی می‌داند.

Viewing all articles
Browse latest Browse all 18760

Trending Articles